هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
عضوگروه الهیات و معارف اسلامی دانشگاه شیراز
مبانی تربیت سیاسی توحیدی/سيدمحمدباقر ركني
جریانات مرتبط با انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 هرچند هزینه های سنگینی را به لحاظ مادی و معنوی بر جامعه ما تحمیل کرد، اما فرصت مناسبی بود تا در غربال گری و پس لرزه های آن، خواص و عوام جامعه میزان عیار و خلوص خود را در محک تجربه و منظر عموم به نمایش بگذارند.
هرچند که هنوز بسیاری از پرسش های به حق توده مردم بدون پاسخ شفاف باقی مانده و لایه هایی از ابهام در اذهان اکثریت جامعه نقش بسته است، لکن وزن سیاسی و اعتبار برخی از احزاب، گروه ها و نخبگان و همچنین قدرت نسبی فهم و تحلیل عمومی مردم نیز تا حدود زیادی عیان شد.
در این نوشتار قصد تجزیه و تحلیل چرایی و چگونگی وقایع مذکور را نداریم؛ چراکه مجالی دیگر می طلبد، اما بحث بر سر این است که اگر در شرایطی مانند بحران های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی اخیر واقع شدیم، چگونه تشخیص دهیم که جبهه حق و باطل کدام است؟ با چه مقیاس و معیاری، درست را از نادرست تفکیک کنیم؟ به راستی آیا در انتخاب مسیر، حجت شرعی، عقلی و وجدانی مدنظر بوده است یا صرفا بر اساس تفکرات کلیشه ای و از قبل برنامه ریزی شده یا به عبارتی از پیش تلقین شده، تصمیم گیری کرده ایم؟ آیا به عنوان ناظری آگاه، فهیم و هوشیار مسائل را پیگیری و بررسی کرده ایم یا این که بیشتر تحت تأثیر احساسات و هیجانات مقطعی دست به اقدام زده ایم؟ اساسا وظیفه یک مسلمان در چنین شرایطی چیست؟ قبل از معرفی معیارهای کمک کننده در شرایط بحرانی ذکر دو نکته ضروری به نظر می رسد.
اولا: ما معتقدیم که انسان مسلمان می بایست وضعیت خویش را در سه حوزه اساسی کاملا روشن کند تا رسالت انسان بودن خویش را به نحو شایسته انجام داده باشد. هر فرد باید نسبت به خویشتن خود یا همان وجدان فردی، خدای خود به عنوان خالق و ناظر بر همه اعمال، افکار و نیات درونی و جامعه یا همان محیط زندگی اجتماعی، تکلیف خودش را مشخص کند. به عبارت دیگر هر فرد در قبال خود، خدا و جامعه مسئول است. بنابراین مسئولیت پذیری و تعهد داشتن جزو وظایف ذاتی یک انسان محسوب می شود. و بی تفاوتی نسبت به ادای تکالیف (وظایف) سه گانه فوق الذکر، شایسته انسان های خردمند نیست.
ثانیا: برخی صاحب نظران معتقدند که قدرت واقعی هر رهبری به اندازه فهم و تحلیل پیروانش است. البته صحت این نظریه را می توان در تحولات سیاسی و اجتماعی جوامع مختلف بررسی کرد. به عنوان مثال: بعد از رحلت نبی اکرم(ص) به دلیل تحریف حقایق و فتنه گری برخی خواص و همچنین کاهش سطح تحلیل وقایع از سوی عوام، جامعه مسلمین علاوه بر این که زمینه شکاف و از هم گسستگی در بین خود را فراهم آورد، پذیرای رهبریت افرادی شد که شایستگی های لازم و مورد تاکید رسول اکرم(ص) را نداشتند. لذا سقیفه بنی ساعده بستری برای ماجراهای ناگوار بعدی مانند: فدک، کربلا و... فراهم آورد و شد آن چه که شد. ناگفته نماند که حربه تحریف وقایع توسط نخبگان و غفلت یا ناآگاهی توده مردم توانسته است حوادث و فجایع غیرقابل جبرانی را در تاریخ بشریت به وجود آورد که اختصاص به زمان یا مکان خاصی هم ندارد. مثلا تحریک مردم آلمان بر اساس ملی گرایی یا نژادپرستی افراطی که منجر به وقوع جنگ جهانی دوم شد و حدود 50 میلیون نفر تلفات انسانی بر جای گذاشت. همچنین اشغال گری و نسل کشی توسط کشورهای مدعی رعایت حقوق بشر و دموکراسی در عراق و افغانستان در چند سال اخیر را نیز می توان در زمره همین فجایع جای داد.
مسلما اگر اکثریت افراد جامعه دارای بینش کافی باشند، به سادگی دستخوش تغییرات فکری و عقیدتی نمی شوند. و اگر هم بنا به دلایلی تغییرات فکری مهمی حاصل شد، طبق آیه شریفه: «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم: همانا خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد تا خودشان تغییر نکرده باشند»، صرفا در مسیر ایجاد یک سنت الهی است. بنابراین پیش نیاز بینش کافی یا بصیرت، داشتن آگاهی کافی و دانش لازم درخصوص هر موضوعی است. و مطالعه گسترده منابع موثق، یکی از راه های کسب آگاهی است. (البته شایان ذکر است، تشخیص این که کدام منبع می تواند قابل اعتماد و استفاده باشد نیز مستلزم تحقیق و تتبع قبلی است).
معیارهای تشخیص
معیار اول:
تطبیق با قرآن و عترت
دلیل و استناد به این معیار، حدیث متواتر ثقلین است که رسول اکرم(ص) در واپسین لحظات زندگی پر بار خود بدان اشاره فرموده اند. قرآن، وحی و احکام الهی است که شیوه تمسک به آن نیز در رفتار و سیره اهل بیت(ع) و انتقال آن به اصحاب خود و نسل های بعد، عملا آموزش داده شده است.
از مصادیق بارز دستورالعمل های زندگی سیاسی، اجتماعی و فردی که توسط اهل بیت (ع) صادر شده، در نهج البلاغه، صحیفه سجادیه، خطبه فاطمیه و احادیث دیگر ائمه (ع) فراوان یافت می شود. از باب نمونه و به عنوان یک راه کار اساسی و مهم رسول اکرم(ص) می فرمایند: «اذالتبست علیکم الفتن کقطع الیل المظلم، فعلیکم بالقرآن.»
«هرگاه فتنه ها به شما روی آورد و محیط جامعه مانند شب تاریک، سیاه شد، پس بر شما باد تمسک به قرآن.»
اصولا یک انسان توحیدی پشتوانه ای قویتر از قرآن و اهل بیت(ع) نمی تواند داشته باشد. چراکه قرآن کلام خدا و زندگانی معصومین(ع) تفسیر عملی کلام الهی هستند.
امیرالمؤمنین(ع) نیز در نهج البلاغه می فرمایند: «الیمین و الشمال مضله و الطریق الوسطی هی الجاده علیها باقی الکتاب و آثار النبوه و منها منفذ السنه و الیها مسیر العاقبه: چپ و راست گمراهی و راه میانه جاده مستقیم الهی است که قرآن و آثار نبوت آن را سفارش می کند و گذرگاه، سنت پیغمبر است و سرانجام، بازگشت همه بدان سو است.»
بنابراین لازمه استفاده از این معیار، کسب معرفت و شناخت عمیق و دقیق از اسلام اصیل و حقیقی است که طبیعتا مستلزم تلاش فراوان نیز هست. چراکه ممکن است در این مسیر راهزنان عقیده یا اسلام نمایان متعددی با تفسیر و تأویل به رأی، نفسانیات خود را به عنوان اسلام واقعی به ذهن مخاطبان القا کنند. بنابراین می بایست در شناخت عالمان حقیقی و مربیان سلیم النفس که مطابقت و مشابهت بیشتری در عمل به آموزه های دین مبین اسلام دارند، نیز با دقت کافی اقدام کرد.
معیار دوم:
استمداد از عقیل سلیم
عقل به عنوان یکی از معیارهای شناخت باری تعالی در آموزه های دینی ما به عنوان «رسول باطنی» و انبیا عظام(ع) الهی به عنوان «رسول ظاهری» معرفی شده اند. همین نکته اهمیت تعقل و تفکر را در نهاد آدمی به خوبی مشخص می کند.
امام صادق (ع) در یک حدیث نورانی جایگاه عقل و خرد را این گونه شرح داده اند: «پایه شخصیت انسان عقل است و هوش و فهم و حافظه و دانش از عقل سرچشمه می گیرند. عقل، انسان را کامل می کند و رهنما و بینا کننده (بصیرت بخش) و کلید کار اوست و چون عقلش به نورخدایی مؤید باشد، دانشمند و حافظ و متذکر و باهوش و فهمیده باشد و از این رو بداند چگونه و چرا و کجاست و خیرخواه و بدخواه خود را بشناسد و چون آن را شناخت، روش زندگی و پیوست و جدا شده خویش را بشناسد و در یگانگی خدا و اعتراف به فرمانش مخلص شود و چون چنین کند، از دست رفته را جبران کرده، بر آینده مسلط شود و بداند در چه وضعیتی است و برای چه در این جاست و از کجا آمده و به کجا می رود؟ این ها همه از تأیید عقل است .»
در بیانی دیگر رسول اکرم(ص) می فرمایند: «عقل، نوری است که خداوند برای انسان آفرید و آن را روشنگر دل قرار داد، تا به وسیله آن تفاوت میان دیدنی ها و نادیدنی ها را بشناسد.» از طرفی بنا به یک اصل فقهی و اجماع علما، عقل و شریعت در دین مبین اسلام جایگاه ممتاز و مشابهی دارند: «کلما حکم به العقل حکم به الشرع و کلما حکم به الشرع حکم به العقل؛ هر آن چه را که عقل به آن حکم می کند شرع نیز به آن حکم می کند و هر آن چه را که شرع به آن حکم کند، حکم عقل نیز همان است.»
پر واضح است که اهمیت و نقش عقل در هدایت و بصیرت بخشی انسان ها که در فرهنگ اسلامی به آن اشاره شده است با عقل ابزاری (Industrial Reason ) که در مکاتب انسان گرایانه غربی مورد توجه است، کاملا تفاوت دارد. چراکه در مکاتب غیر توحیدی اولا: عقل منهای وحی مد نظر است، ثانیا: نهایت عقلانیت ابزاری غرب، رسیدن به منافع فردی است که شرح این دو موضوع فرصتی جداگانه می طلبد.
معیار سوم:
هماهنگی گفتار و کردار
از کاربردی ترین و آشکارترین معیارهایی که در معرض انظار قرار داشته و به سهولت توسط عموم مردم قابل ارزیابی است، تطبیق قول با عمل نخبگان، احزاب و گروه های تأثیرگذار در جامعه است. خدای متعال دو مرتبه در قرآن از شعار دادن و عمل نکردن به آن که از لحاظ اخلاقی نوعی بدقولی و دروغ گویی نیز تلفی می شود، با صراحت به عنوان گناه سنگین و بزرگ یاد کرده است: «ای کسانی که ایمان آورده اید، چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید؟ نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنی بگویید که عمل نمی کنید.» امیرالمؤمنین(ع) نیز هماهنگی قول و عمل را از نشانه های ایمان برشمرده اند.
معیار چهارم :
بررسی وضعیت کنونی احزاب و اشخاص
امام خمینی (ره) در انتهای وصیت نامه الهی – سیاسی خود که به حق سراجی منیر برای زمان خود و نسل های آتی این مرز و بوم بوده و در خیلی از حوادث می توان از آن به عنوان یک معیار روشنگرانه استفاده کرد، اشاره فرموده اند که: «من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطه سالوس و اسلام نمایی بعضی افراد، ذکری از آن ها کرده و تمجیدی کرده ام که بعد فهمیدم از دغل بازی آن ها اغفال شده ام. آن تمجیدها در حالی بود که خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفادار می نمایاندند و نباید از آن مسائل سوء استفاده شود. و میزان در هرکس حال فعلی اوست.»
نکته مهم در استفاده از این معیار این است که میزان وضعیت فعلی افراد یا احزاب با نگاهی به سابقه آن ها بهتر قابل بررسی است. بدین صورت که اگر پیشینه ای منفی از یک جریان سیاسی وجود داشته باشد و افراد آن واقعا دچار تحول فکری و عملکردی شده و به اصطلاح از گذشته خود عملا و قولا اعلام برائت کرده اند، جامعه می بایست پذیرای وضعیت فعلی این جریان یا شخصیت باشد. به عبارت دیگر، صرف داشتن گذشته منفی، به گونه ای برخورد نشود که امکان بازگشت اصیل و توبه واقعی را از برخی اشخاص یا جریان ها سلب کنیم. از طرف دیگر، صرف داشتن یک گذشته درخشان و مثبت، توجیهی برای انحرافات فکری و اجرایی حال حاضر اشخاص و احزاب نیست. تاریخ بشریت و به ویژه تاریخ صدر اسلام و ائمه معصومین(ع) پر است از گروه ها و افرادی که زمانی افتخار جامعه اسلامی بودند و در مقاطع دیگر در صف مقدم اسلام ستیزی قرار گرفته اند. مگر به امثال طلحه و زبیر «سیف الاسلام» نمی گفتند؟ پس چه شد که در جنگ جمل روبه روی امیرالمؤمنین علی(ع) صف آرایی کردند؟ مگر شمر بن ذی الجوشن جزو اصحاب امام علی(ع) در جنگ صفین نبود و بر علیه معاویه شمشیر نکشید و حتی در آن کارزار مجروح نشد، پس چه تغییری در اعتقاداتش پیدا می شود که امام حسین(ع) را در روز عاشورا با آن وضعیت دلخراش به شهادت می رساند؟ مطلب دیگری که در کاربرد این معیار وجود دارد این است که برخی از نخبگان که کارنامه درخشانی در گذشته داشته اند و الآن به هر دلیلی ممکن است از آن طرز تفکر و عملکرد عدول کرده باشند، سعی می کنند در سایه همان سابقه قابل قبول، در جهت پیاده کردن تفکرات و اعتقادات جدیدشان در جامعه، نهایت سوءاستفاده را انجام دهند و به محض این که نسل های کنونی، زبان انتقاد و اعتراض به رفتار سیاسی آن ها بگشایند، در پاسخ می گویند: قبل از این که شما متولد شده باشید، سابقه های مبارزاتی آن چنانی داشته ایم که این امر خود به خود باعث سکوت اجباری منتقدین و بستن دهان معترضین می شود. این موضوع نیز خلاف فلسفه عبرت آموزی از تاریخ و سرنوشت گذشتگان است که اتفاقا مورد تأکید حضرت علی(ع) نیز بوده است.
معیار پنجم:
بررسی وضعیت طرفداران
بررسی و مطالعه در احوال هواداران و طرفداران یک ایده، جریان سیاسی، فکری یا اشخاص ذی نفوذ جامعه نیز می تواند گویای چگونگی عملکرد افراد باشد. رسول اکرم(ص) می فرمایند: «اعتبروالصاحب بالصاحب. یار (و دوست) را با یار (و دوست) انسان می سنجند.»
باید دقت کرد که واقعا چه کسانی از یک گروه سیاسی یا برخی نخبگان جامعه حمایت می کنند؟ قطعا در این گونه طرفداری ها وجوه اشتراکی را می توان پیدا کرد که تعیین کننده میزان قرابت فکری و رفتاری آن ها با یکدیگر است. حال چه این هم گرایی مبنای عقیدتی داشته یا صرفا جهت تأمین هزینه های مادی تبلیغ و توزیع ایدئولوژی موردنظر باشد. مسلما تعاملات سیاسی و اجتماعی، توقع و انتظارات خاص خود را ایجاد می کند. به عبارت دیگر، نوعی از وامداری یا بدهکاری سیاسی را به وجود می آورد، که بعضا حاصل نگاهی عمل گرایانه (Pragmatism ) و توجیه کننده وسیله برای رسیدن به هدف یا همان منافع سیاسی است که عموما نیز مشمول حمایت های مقطعی و فصلی بوده تا این که حقیقتا با نیت خالصانه همراه باشد. ائتلاف های تناقض گونه برخی احزاب و گروه های سیاسی در یک مقطع زمانی (مانند همکاری های موقت در آستانه یک انتخابات) و دشمنی های همین گروه های ائتلافی در شرایطی دیگر از مصادیق بارز نگاه عمل گرایانه محسوب می شود که در تضاد کامل با رویکرد توحیدمحور است.
معیار ششم:
بررسی واکنش دشمن
تشخیص دوست از دشمن و مهم تر از آن بررسی سطح دشمنی های دشمن اعم از دشمنان داخلی و خارجی یا دشمنی های پیدا و پنهان، مستلزم درایت خاص است. امیرالمؤمنین(ع) در کلامی روشن، دوست و دشمن را به صراحت معرفی کرده اند: «اصدقاؤک ثلاثه و اعداؤک ثلاثه، فاصدقاؤک: صدیقک و صدیق صدیقک و عدو عدوک. و اعداؤک: عدوک و عدو صدیقک و صدیق عدوک: دوستان تو سه گروهند و دشمنان تو نیز سه دسته اند؛ اما دوستانت: دوست تو و دوست دوست تو و دشمن دشمن تو است و دشمنان تو: دشمن تو و دشمن دوست تو و دوست دشمن تو است.» در قرآن کریم نیز راجع به هوشیار بودن و مرزبندی خود با کفار و منافقین به عنوان دشمنان همیشگی مسلمانان مکررا تأکید شده است.
با توجه به اصل منطقی «تعرف الاشیاء باضدادها»، چگونگی واکنش دشمن می تواند هم نشانه ای از کیفیت و سطح دشمنی طرف مخالف باشد و هم موقعیت و وضعیت جبهه خودی را نشان دهد.
نکته ظریفی که در این معیار قابل تأمل به نظر می رسد، این است که بین تعریف و تمجید های مزورانه دشمن - که نشانه تمایل ما به سمت اوست - با اعتراف دشمن به توانمندی ها و یا ثبات عقیده ما بر سر مبانی فکری می بایست تفاوت قائل شد. اما در هر صورت باید مرزبندی خود را با جبهه مخالفین و معاندین به صورت صریح و شفاف مشخص کرد تا از ایجاد سوءتفاهم و شک و شبهه جلوگیری شود. بنابراین اگر دسترسی به دوستان و یا آشنایی از طریق جبهه خودی راجع به اشخاص و احزاب ممکن نباشد، تاحدود زیادی می توان از طریق موضع گیری دشمن نیز به ماهیت یک جریان پی برد.
بحث و نتیجه گیری
اولین نکته مهم در به کارگیری معیارهای اشاره شده، کسب آگاهی و شناخت عمیق نسبت به مبانی دین مبین اسلام است. مطالعه گسترده و استفاده از بیانات اهل فن و صاحب نظر که کلام آن ها از اتقان و اعتماد قابل قبولی برخوردار باشد از جمله راه های آشنایی و کسب معرفت است.
مهمترین و کامل ترین معیار همان معیار اول – تطبیق با قرآن و عترت(ع) - است که جز با مجاهدت و تلاش مضاعف، شناخت آن میسر نیست. البته هرچند که طی کردن مراحل کسب آگاهی زحمت و مشقت دارد اما خدای متعال وعده داده است که: «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا: و کسانی که در راه ما تلاش و مجاهدت می کنند، راه هدایت را ما به آن ها نشان می دهیم.» بنابراین اگر کسی حقیقتا در مسیر الهی قدم بگذارد، خدای متعال خودش سبب هدایت او را فراهم خواهد کرد. و از این بابت جای هیچ گونه نگرانی نیست. معیارهای استمداد از عقل سلیم، هماهنگی گفتار با کردار، بررسی وضعیت طرفداران و بررسی واکنش دشمن نیز به نظر می رسد که به لحاظ عمومیت داشتن و جنبه کاربردی بودن آن ها، سهل الوصول تر بوده و بیشتر می تواند مورداستفاده اقشار مختلف جامعه قرار بگیرد. از میان معیارهای مطرح شده در این مبحث، استفاده از «عقل سلیم» با عنصر بصیرت، بینش عمیق، دوراندیشی، فتانت و کیاست که از لوازم و تجهیزات ذهنی و فکری هر فرد مؤمن است، ارتباط مستقیم و کاملا مؤثری با یکدیگر دارند. معیارهای مرتبط با بررسی وضعیت دوستان و دشمنان نیز موضوع مهم و کلیدی تولی و تبری را به ما گوشزد می کنند. با توجه به شمولیت معیار اول، هرکسی که به معارف قرآن و اهل بیت(ع) در حد مطلوب آشنا باشد، اساسا نیازی به معیارهای دیگر ندارد. اما در هر حال به نظر می رسد معیارها به گونه ای است که حتی اگر دسترسی به یکی از آن ها نیز میسر باشد، تا اندازه قابل قبولی راه گشا خواهند بود. بنابراین نباید فراموش کرد که تمامی اشخاص و احزاب و گروه ها را صرف نظر از هر سابقه، مرتبه و مقامی می بایست با قرآن و عترت(ع) (و سایر معیارها) سنجید و هرکدام که نزدیکی و شباهت بیشتری با دستورات شرع مقدس و سیره ائمه طاهرین(ع) داشت، آن را انتخاب کنیم. چراکه طبق آموزه های دینی ما انسان عاقل بین بد و بدتر، بد را و بین خوب و خوب تر، خوب تر را انتخاب می کند. بنابراین با یک محاسبه ساده می بینیم که مکتب توحیدی برای هر ابهام و مشکلی حداقل یک راه حل منطقی نیز پیش روی ما قرار داده است. و اگر کسی واقعا مطابق سنت الهی عمل کرده باشد، هیچ گاه دچار سردرگمی و بن بست فکری و تردید در انتخاب مسیر صحیح نمی شود.
با شرح آن چه در این نوشتار آمد، ما معتقدیم که هر فرد مسلمان با تجهیز به سلاح تقوا و تعقل، ایمان و آگاهی، صبر و بصیرت، توکل به خدا و توسل به اولیاء الهی، در بحران حوادث از سکینه و آرامش فکری و روحی خاصی برخوردار است که او را به بهترین تصمیم گیری ها و انتخاب ها رهنمون می سازد. همان گونه که امیرالمؤمنین علی(ع) نیز در بیانی رسا می فرمایند: اعرف الناس بالزمان، من لم یتعجب من احداثه. آگاه ترین مردم به زمان (و دوره ای که در آن زندگی می کنند) از حوادث و پیشامدهای روزگار متعجب (و دچار تزلزل فکری و روحی) نمی شوند. و اگر در وقایع روزگار دچار شک و تردید شدیم، می بایست با رجوع به خود، در میزان شناخت و اعتقادات مان به قرآن و عترت(ع) تجدیدنظر کرده و از نعمت های خدادادی تفکر، تعقل و استفاده از راهنمایی های اهل فن و نظر کمال بهره را ببریم. چراکه خداوند متعال فرموده است: «والعاقبه للمتقین» سرانجام و عاقبت درخشان از آن پرهیزگاران است. نکته دیگر این که شاید برخی معیار ها ساده و بدیهی به نظر آیند اما تا زمانی که عملا از آن ها استفاده نشود، اهمیت شان آشکار نمی شود. در همین راستا، قابل ذکر است که معیار های شش گانه فوق الذکر در چندین مقطع زمانی مختلف (لزوما به حوادث مرتبط با انتخابات گذشته اختصاص ندارد) توسط برخی مخاطبان و دانشجویان مورد استفاده قرار گرفته، مفید و راه گشا بودن آن ها به صورت تجربی اثبات شده است
منابع:
1. آمدی، عبدالواحدبن محمد تمیمی، غررالحکم و دررالکلم، انتشارات تبلیغات اسلامی، قم، 1366
2. الحرانی، الحسن، تحف العقول، ترجمه محمدباقر کمره ای، انتشارات اسلامیه، 1343
3. پور امینی، محمدباقر، چهره ها در حماسه کربلا، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1382
4. پیمانی، عبدالرسول و شریعتی، محمد امین، نهج الفصاحه، انتشارات خاتم الانبیاء، اصفهان، 1386
5. حقیقی، شاهرخ، گذار از مدرنیته؟ نیچه، فوکو، لیوتار، دریدا، نشر آگه، تهران، 1381
6. خامنه ای، سیدعلی، سایت اطلاع رسانی مقام معظم رهبری www.khamenei.ir
7. خمینی، سید روح ا...، صحیفه انقلاب (مجموعه پیام ها و وصیت نامه امام(ره)، مؤسسه فرهنگی قدس، مشهد، 1368
8. خیراندیش، عبدالرسول، تاریخ جهان، شرکت چاپ و نشر کتاب های درسی ایران، تهران، 1383
9. دشتی، محمد؛ محمدی، سید کاظم، معجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه، انتشارات مشهور، قم، 1380
10. علیزاده، حسن، فرهنگ خاص علوم سیاسی، انتشارات روزنه، تهران، 1386
11. کلینی، محمدبن یعقوب بن اسحاق، اصول کافی ج 1، ترجمه سید جواد مصطفوی، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت(ع)، 1348
12. کلینی، محمدبن یعقوب بن اسحاق، اصول کافی ج 4، ترجمه سید هاشم رسولی، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت(ع)، 1347
13. فارسی، محسن، نهج البلاغه در سخنان علی(ع)، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1366
14. محقق داماد، سید مصطفی، مباحثی از اصول فقه (دفتردوم)، مرکز نشر علوم انسانی، تهران، 1382
15. محمدی ری شهری، محمد، منتخب میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شیخی، مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، قم، 1383