هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
اندیشههاي هيجاني/ زهرا يزدان پناه
دختر جوانی را به همسری گرفته و یک سال است که دیگر به خانه همسر اولش نمیآید. شوهر دیگری، به او اجازه نمیدهد که همراه دوستان هم جنس خود برای ناهار به رستوران بیاید؛ اما به خودش اجازه میدهد که همراه منشی جوان خود برای صرف غذا به رستوران برود. شوهر دیگری، خلبان آزادهای است که پس از ده سال اسارت بازگشته است و فقط گوشهای مینشیند و نگاه میکند. همسر و پسر این خلبان آزاده، احساس میکنند که دیگر او را نمیشناسند و این زن، به خاطر حرف مردم، نمیتواند از یک آزادهای که دیگر او را نمیشناسد، جدا شود و رنج زندگی با او را به دوش میکشد. تنها کسی که از شوهرش ضربه ندیده است، فرشته است که شوهرش مرده، اما پدر شوهرش در حال ضربه زدن به زندگی اوست و مریم که مجرد است و ازدواج نکرده است. این فیلم میلانی نیز، واکنشی زنانه در برابر قوانین به زعم میلانی، مردسالار جامعه به شمار میآید که زن را زندانی شوهر میکند و بعد از مرگ شوهر، او را به اسارت زندان پدر شوهر در میآورد.
فیلم «زن زیادی» محصول سال 1383، به نویسندگی و کارگردانی تهمینه میلانی و تهیهکنندگی محمد نیکبین است که به موضوعی اجتماعی و خانوادگی، پرداخته است. این فیلم، با اقتباس آزاد از رمان «ساعت ده و نیم شب در تابستان» نوشته مارگریت تهرانی ساخته شده است. سیما دبیر جوانی است که متوجه میشود همسرش به رغم داشتن یک فرزند از او، با بیوه جوانی به نام صبا رابطهای پنهانی دارد. سیما، طی سفری که به همراه همسرش و صبا دارد، چنان از خیانت آشکار همسرش به زندگیشان آشفته و آزرده میشود که با همذاتپنداری با یک معلم قاتل به نام رحیم که به علت خیانت همسرش به او، زن و معشوقه او را کشته، کمک میکند تا از دست مأموران پلیس فرار کند. سپس، با توصیهای که فرمانده مأموران پلیس مبنی بر ترک همسرش، قبلا به او کرده بود، دست دختر کوچکش را میگیرد و همسر خیانتکارش را ترک میکند. در این فیلم نیز، زنان قربانی مردان هستند. چه زنانی مانند سیما که یک زن تحصیل کرده است و حتی با حقوق معلمی، کمک خرج خانواده است و چه زنانی مانند صبا که توسط شوهر خود به تنفروشی وادار میشود و چه زنانی مانند زن رحیم که رحیم بدون این که به او فرصت حرف زدن بدهد، به جرم خیانت با گلوله او را کشته است. در روایت میلانی، گناه جرم و خیانت زنان نیز، به دلیل سلطهگری مردان است و همین نگاه یکسویه میلانی به مناسبات خانوادگی و حتی اجتماعی زنان و مردان جامعه باعث میشود که میلانی درک صحیحی از این مناسبات نداشته باشد و راهکار مناسبی را هم در فیلمهای خود ارائه ندهد.
فیلم «آتش بس» محصول سال 1384 است. نویسندگی و کارگردانی این فیلم را تهمینه میلانی و تهیهکنندگی آن را محمد نیکبین به عهده دارد. بنا به گفته میلانی این فیلم، خیلی زود پروانه ساخت دریافت میکند. گرچه مضمون این فیلم بیشباهت به فیلم «آقا و خانم اسمیت» نیست؛ اما، بنا به گفته میلانی، این فیلم، با نگاهی به کتاب «شفای درون» (یا کودک شبهای درون) نوشته لوچیاکا پاکیونه (نویسنده و روان شناس معروف که مشاور والت دیسنی در هالیوود بوده) ساخته شده است و به موضوعی اجتماعی و خانوادگی با پسزمینه روانشناسی میپردازد. سایه نیازی، مهندس آرشیتکت جوانی است که برای طلاق از همسرش یوسف یوسفزاده که مهندس راه ساختمان است، نزد وکیل میرود، اما به جای دفتر وکیل، به طور تصادفی گذرش به مطب یک روان شناس میافتد. روان شناس، وقتی متوجه نحوه آشنایی و مسائل و مشکلات زندگی این زوج جوان میشود، به آن ها پیشنهاد میکند که مدت کوتاهی جدا از هم زندگی کنند و سپس، پس از شناخت از کودک درون خود، دوباره به زندگیشان زیر یک سقف بازگردند. آتشبس، فیلمی است که از نظر ساختاری ظاهرا مدرن است، اما موشکافی درون فیلم نشان میدهد که در پس آن، ساختار فیلم های آموزشی ایدئولوژیک دوران استالین، فیلمهای دوران انقلاب فرهنگی چین و آثار آموزشی چپ خفته است که این بار در خدمت شعارهای لیبرالیستی و مدرن پنهان در فیلم درآمده است. مشخصه سینمای تبلیغی بلوک شرق با آثار هنری مدرن و یا پست مدرن، سطحینگری و سادهانگاری تبلیغی آن در راستای آموزش مستقیم است. آتش بس نیز با القای چنين آموزشي، چنین فیلمی است که خود را از شخصیتپردازی، داستانگویی کلاسیک و تعلیق و کشکش جدی مبتنی بر تعلیق رها کرده است. در این فیلم، میلانی به آموزش چیزی میپردازد که خود خلاف آن را داعیه دارد و در اغلب فیلمهایش آن را ترویج میدهد. ارائه چهرهای ظالم، خودخواه، سلطهگر و تحقیرکننده، از مردان و ارائه چهرهای ستمدیده و مظلوم و تحقیر شده از زنان، بیانگر نگاه یکسویه میلانی نسبت به وضعیت زنان و مردان جامعه است که در این فیلم نیز، خود را مینمایاند و آموزش روان شناسانه فیلم بار دیگر در جهت خدمت نگرش به فمینیستی میلانی (این بار در قالب طنز) قرار میگیرد.
فیلم «سوپراستار» محصول سال 1387 است. نویسنده و کارگردان این فیلم، تهمینه میلانی و تهیهکننده آن، محمد نیکبین است که بنا بگفته میلانی، دریافت پروانه ساخت آن پس از کش و قوسهای بسیار، هفت ماه طول کشید. میلانی به رغم انکار خود، این بار با سوپراستار به بدنه سینما پرداخته است و اما در متن همین بستر نیز، انگشت اتهامش به سوی مردان هوسبازی نشانه میرود که با هوسرانیهای خود باعث نابودی زنان و فکر و روح آنان میشوند. مضمون این فیلم میلانی نیز، بیشباهت به فیلم «عشق در بعدازظهر» در سینمای کلاسیک غرب نیست. این فیلم، درباره یک سوپراستار هوسباز و شرابخواری به نام کوروش زند است که در شانزده سالگی با یک دختر شهرستانی به نام مهناز ارتباط نامشروع جنسی برقرار میکند و بعد از باردار کردن دختر که به وی علاقهمند است او را رها میکند. مهناز، برای حفظ آبروی خود مجبور میشود به شهرستان برگردد و با یک مرد مسن ازدواج کند. کوروش نیز به بازیگری رو میآورد و با رسیدن به شهرت به یک سوپراستار تبدیل میشود. اما هنوز هم هوسباز است و بیشترین وقتی که برای هریک از دختران و زنان معشوقهاش میگذارد، حداكثر یک هفته است. روزی هنگام بازی سر صحنه، دختر نوجوانی به نام «رها» که در حال عکس گرفتن از اوست، توجه او را جلب میکند. سوپراستار، حتی از یک دختر نوجوان هم، نمیگذرد و دوباره هوس به دست آوردن یک معشوقه جدید (که این بار یک دختر نوجوان است) را میکند. اما پس از مدتی از رها میشنود که دختر خود اوست و به علت این که او از ته قلبش میخواست که دختری داشته باشد و در کنارش باشد، رها هم، در کنارش قرارگرفته است. سوپراستار، در ابتدا نسبت خود با رها را منکر میشود اما به تدریج، رها چنان تأثیری در زندگی او میگذارد که سوپراستار به خاطر او حاضر میشود، تغییراتی در شیوه زندگی خود ایجاد کند. سوپر استار، از آن دسته فیلمهایی است که در آن کارگردان زیرکی به خرج داده برهمه اشکالات محتوایی خود، پوشش گذاشته است. موارد اخلاقی در محتوای ایده و طرح این فیلم، در خلاصه فوق، چنان شفاف و روشن است که به رغم گنجاندن یک پیام ظاهرا اخلاقی (هویت یابی)، نتوانسته روح حاکم بر سراسر فیلم را از بین برده و یا حتی، کم رنگ کند. انتخاب یک دختر نوجوان به عنوان معشوقه جدید سوپراستار و قراردادن او در یک موقعیت هوسآلود و دیالوگهای ناشایسته و غیراخلاقی بین سوپراستار و دختر نوجوان در چنین موقعیتی، ایجاد زمینه ارتباط جنسی (آن هم به طور نامشروع) برای یک نوجوان شانزده ساله، علنی کردن صحنه های شرابخواری سوپراستار و ژستهای روشنفکرانه او مانند سیگار کشیدن و ایراد گرفتن و پرخاش به اطرافیان و تحقیر آنان و...، تعویضهای مکرر معشوقه هایی که بعضی از آنان را سوپراستار از شوهران شان دزدیده و یا آن ها، سوپراستار را از دوستان صمیمی خودشان دزدیده و صاحب شدهاند و... از نکات قابل تأمل این فیلم است. ارائه الگوی رفتاری نامناسب برای مخاطبان، به خصوص مخاطبان نوجوان در مورد ارتباطهای جنسی - آن هم به طور نامشروع - و... مسایلی است که در این فیلم به راحتی به آن اقدام شده است.
به طور کلی با یک نگرش کلی به آثار میلانی میتوان به شاخصه هایی از چگونگی دیدگاه های یکسویه میلانی پیبرد. آثار او در واقع مانیفست دنیای زنانه وی علیه دنیای مردانه است. اغلب آثار این کارگردان، بیانگر دیدگاه های میلانی نسبت به جامعه (به تعبیر او جامعه مردسالارانه) است و قرار یافتن زنان در مقابل مردان و تقابل آن ها، موضوعی است که در اغلب آثار وی مشاهده میشود. در اغلب فیلمهای او، زنان شخصیت اصلی فیلم را به عهده دارند و به تباهی کشیده شدن آنان توسط مردان و پایمال شدن حقوق آنان، محور اصلی موضوع فیلم را تشکیل میدهد که بدون درک صحیح و تحلیل مناسب، به قضاوت یکسویه میپردازد. در نگاه میلانی، زنان در هر سطح اجتماعی، فرهنگی و تحصیلی که باشند، فینفسه به دلیل زن بودن شان مورد ظلم واقع میشوند و همیشه سپیدند، حتی اگر بزهکار باشند. مردان نیز در هر سطح اجتماعی، فرهنگی و تحصیلی که باشند، به دلیل مرد بودن شان، همیشه سلطهگرند و ظلم میکنند و همیشه سیاه هستند. جامعه مورد روایت میلانی، جامعهای است که زنان مظلوم و مردان ظالم شهروندان آن هستند. همه قوانین و مناسبات جامعه حتی اگر نشأت گرفته از قوانین الهی باشد نیز، به نفع و سود مردان تنظیم شده است. نگاه میلانی، به دین و قوانین الهی، نگاهی سطحی و ناقص است. به همین دلیل، در آثار میلانی، دین و قوانین الهی نه تنها برای هویت بخشی به زنان و تکریم شخصیت آنان و حفظ حقوقشان جایگاهی ندارند، بلکه همیشه عاملی برای تضییع حقوق زنان بشمار میآیند. فیلم واکنش پنجم وی نمونهای از چنین نگرش میلانی است. در حالی که میلانی فراموش کرده است که در همین مناسبات اجتماعی که وی تلاش در ارائه تصویری نامناسب و یکسویه از آن دارد و در کنار همین قوانینی که وی به آن نگاه یکسویه و نامتعادل و ناقصی دارد، خود او وارد عرصه فعالیت هنری شده است و به رغم دیدگاه های زن سالارانه اش، با یاری مردانی (مسعود کیمیایی، عباس کیارستمی، ناصرتقوایی و...) که روزگاری به دلیل این که میلانی آن ها را بزرگ میدید، تلاش میکرد در کنارشان قرار بگیرد، به عنوان یک فیلم ساز زن مطرح شده است. به هرحال میلانی، فیلم سازی پُر هیاهوست که نگرش شتابزده و عجولانه وی به مسائل پیرامونش، به تولید فیلمهایی منجر شده که سطحی پایین تر از آن چیزی دارند که مورد ادعای اوست
سینما در سودای کمپین/ محمد جعفري
از دید علوم استراتژیک، بقا مؤلفه کلیدی ارزیابیهای استراتژیک شمرده میشود که شامل بقای یک تمدن، یک کشور، یک قوم، یک اندیشه یا حوزه اجتماعی است. هر تمدن برای ادامه بقای خود نیازمند انرژی است و هر تمدنی که نابود شده، منابع انرژی خود را از دست داده است. تمدن صنعتی دنیای غرب نیز به انرژی، به خصوص انرژی منابع طبیعی و بهرهبرداری از منابع انسانی نیاز دارد و درست به همین دلیل است که کشورهای صاحب قدرت، ثروت و تکنولوژی، همواره در سیاستگذاریهای خود این منافع را نشانه میروند.
بدون شک محرومیت زنان از حقوق انسانی ریشه تاریخی داشته و ظلم بر آنان و اسارت ایشان به شکلهای مختلف تا امروز در جوامع گوناگون مشاهده شده است. زنان در طول تاریخ بارها مورد ظلم اجتماعی واقع شدهاند. از این رو با پیشرفت جامعه بشری و ارتقای سطح آگاهی عمومی در جوامع، حضور بیشتر خود در صحنه های اجتماعی و تثبیت موقعیت اقتصادی خویش را خواستار شدهاند. اگرچه ورود زنان به عرصه اقتصادی به دنبال مشکلات تاریخی ایشان و از طرفی ریشه فکری جوامع انسانی امری گریزناپذیر بود، ولی مشکل زمانی آغاز شد که با حضور ایشان در عرصه عمومی جامعه، صحبت از مردود بودن اخلاقیات و ارزشها در این حوزه و کارایی عقل جمعی براساس فلسفه غرب به میان آمد. بر این اساس، همه مشکلات زنان به مناسبات اجتماعی فرض شده پیوند خورد و وظیفه حل و فصل مسائل به عهده عقل ابزاری گذارده شد.
اما از آن جا که با رسوخ بینش مادیگرای غرب در جوامع، اقتصاد حرف اول را در تمام آرمانهای اجتماعی میزند و اهرمهای اقتصادی به طور معمول براساس کار صنعتی با قدرت و ظرفیت بیشتر به چرخش درمیآیند، کارایی براساس قدرت تعریف شده و ویژگیهای مردانه کاراتر ارزیابی میشد و همزمان خواسته ها و عواطف جنس مذکر آزادی بیشتری در توصیف ارزشها داشت. در این میان، زنان به واسطه عدم سازماندهی و رشد آموزشی و ظلم تاریخی در جوامع با احساس حقارت روزافزونی روبهرو شدند. این روند نتیجهای جز این نداشت که بیشتر ایشان، گرایش زیادی یافتند تا در هویت مردانه، منفعلانه دست و پا بزنند.
با حضور ناهماهنگ بانوان در حوزه اجتماعی و نیاز جامعه به اشتغال این قشر در گردونه صنعت، میبایست امتیازات ویژهای جهت برطرف کردن جراحات این حضور نابرابر به کمک نظام مادی در نظر گرفته شود. ویژگیهای بالا در رویارویی با جهانی شدن اقتصاد، زمینه طراحی شبکهای از قوانین و حقوق بینالمللی و هدفدار براساس بینش مادی جهت تأثیر بر قوانین داخلی کشورها را فراهم آورد و ابزار به کار گرفته شده خود را در معاهدات، کنوانسیونها و تعداد زیادی از تفاهمات بینالمللی به نمایش گذارد. کنوانسیون رفع کلیه اشکال تبعیض علیه زنان با این انگیزه که همه مشکلات اشتغال زنان به دلیل نابرابری در قوانین و حقوق یکسان زن و مرد است، به عنوان یک مداوای سرپایی جهت تداوم حضور این نیروی کار طراحی و سازماندهی کلان به نوعی خود را در عرف جهانی مطرح ساخته که امروزه پیوستن به این قراردادهای الزامآور توسعهیافتگی محسوب شده و کشورهایی که خواهان سر باز زدن از این جبر باشند، عقب افتاده و سنتگرا معرفی میشوند.
جهانی شدن این کنوانسیون، بسیاری از مخاطبان را فریفته خود ساخته است. اینان میپندارند برای دفاع از حقوق زنان راهی بهتر و صحیحتر از این یافت نمیشود. در حالی که این کنوانسیون از جهات مختلفی با مکتب غنی و عدالت محور اسلام ناسازگار است. در اسلام، خلاف کنوانسیون، دفاع از حقوق زنان، نه بر اساس مشابهسازی زنان با مردان، که بر اساس تناسب محوری و حفظ جایگاه اصیل زنان در جهان خلقت است.
در کنوانسیون هر نوع تفاوت بین زن و مرد در حقوق و تکالیف ـ ولو ثمره تفاوتهای تکوینی زن و مرد باشد ـ تبعیض محسوب شده است. این تفسیر و نگرش به یکسانی و تشابه حقوق زن و مرد میانجامد و لازمهاش این است که به هر نوع عدم تشابه بین زن و مرد، به دید تبعیض نگریسته شود، حال آن که عدم تشابه حقوق و تکالیف زن و مرد در برخی موارد، تفاوت است نه تبعیض و آن چه مذموم و ناپسند به شمار میآید، تبعیض نارواست. وجود برخی از تفاوتها و توجه به آن ها در وضع حقوق و تکالیف، عین عدالت است و ظلم به زنان محسوب نمیشود.
از آن جا که کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان همزمان با پیدایش رادیکالترین گرایش فمینیستی مطرح شد و با توسعه آن به مراحل قطعی و قانونی خود رسید، بنابراین روشن است که به شدت متأثر از همین گرایش بود. فمینیسم رادیکال راه حل مشکل زنان را در برابری آنان با مردان نمیدید و اعتقادی به ترکیب روابط زن و مرد نداشت. از آن جا که فمینیسم رادیکال، مردان را به طور ذاتی ستمگر میدانست، معتقد بود که مرزهای جنسیتی را که سبب پدید آمدن مفاهیمی چون فضای عمومی، خصوصی، مهتری، کهتری، ستادی و... شدهاند را باید درنوردید. فمینیسم رادیکال مدعی است که تنها راه حل برای این مسئله پرهیز از اطلاق هرگونه ویژگی، رفتار یا نقش به زنان است.
گرایشهای جدید فمینیستی دامنه واژه های سیاست و اقتصاد را به احساسات جنسی، تن، عواطف و سایر حوزه های زندگی اجتماعی که تا قبل از آن فقط شخصی و خانوادگی تلقی میشدند، تعمیم داد و به جنگ مفاهیم سهگانه خانواده، مادری و همسری رفت. پدید آمدن اشکال مختلف برای خانواده (خانواده های همجنسخواه، زوج آزاد، تکوالد، مجرد)، قانونی شدن سقط جنین، عرفی کردن راه های مختلف ارضای غرایز، اشتغال تمام وقت و گاهی در تمام ساعتهای روز برای زنان و فاصله گرفتن نسل جدید از مادران خویش، زندگی جدا از والدین، طراحی مهد کودکهای حرفهای، مطرح شدن ایده رحمهای اجارهای، بالا رفتن آمار طلاق و پایین آمدن تعداد ازدواجهای رسمی و هزاران واقعیت تلخ دیگر از پیامدهای این تفکرات است. یک میلیون امضا نام طرحی است که شماری از فعالان حقوق زنان در داخل ایران از پنجم شهریور سال ۱۳۸۵ به راه انداختهاند. هدف این طرح، جمعآوری دست کم یک میلیون امضاء در حمایت از رفع تبعیض های قانونی علیه زنان است. گروه هایی از فعالان جنبش زنان پس از تجمع ۲۲ خرداد سال ۱۳۸۵ در میدان هفتتیر تهران بر آن شدند که در ادامه پیگیری اهدافی که در قطعنامه آن تجمع اعلام شده بود، در جهت تلاش برای تغییر قوانین به اصطلاح ناعادلانه و زن ستیز در ایران، حرکتی جمعی و هدفمند را در دستور کار خود قرار دهند. این کمپین در واقع تلاشی جهت جمع آوری یک میلیون امضاء به منظور درخواست تغییر قوانین مثلا تبعیضآمیز در ایران است.
از میان حامیان اولیه یک میلیون امضاء میتوان به شیرین عبادی، سیمین بهبهانی، شهلا لاهیجی، شهلا شرکت، فریبرز رییسدانا، اکبر گنجی، مسعود بهنود، مهرانگیز کار، نوشابه امیری، تقی رحمانی، فاطمه راکعی، فخرالسادات محتشمیپور، شادی صدر، سهیلا جوادزاده، فریبا داودی مهاجر و جعفر پناهی اشاره کرد.
از جمله موضوعاتی که در دهه اخیر شاهد رشد فزاینده آن در سینمای کشور بودهایم، بحث دفاع از حقوق زنان است. اگرچه توجه به معضلاتی که زنان جامعه هر روزه با آن روبه رو هستند و تلاش برای رفع این معضلات به خودی خود، امری پسندیده و قابل تقدیر است، اما هنگامی که این دفاع، رنگ و روی شعارزدگی و مردستیزی به خود گرفته به نحوی که جامعه را به میدان رقابت میان زنان و مردان تبدیل کند، انحرافات و در پی آن سقوط در ورطه ابتذال شکل میگیرد. میلانی در فیلم «تسویه حساب» به سیاق آثار پیشین خود، ابتدا مخاطب را با وضعیت اسفبار زنانی آشنا میکند که به دلیل ظلم و ستم مردان از ابتداییترین حقوق انسانی خود محروم شدهاند و پس از ایجاد حس ترحم و همدردی با این زنان و همچنین احساس انزجار از رفتارهای غیر اخلاقی مردان این بار وارد فاز جدیدی شده و با توصیه به مقابله خشونتآمیز آنان را به گرفتن حق خود تشویق میکند. میلانی موضوع ایجاد تشکلهای زنانه جهت مقابله با به اصطلاح ستم مردان را که از اهداف کمپین بوده با دقت و ظرافت طراحی کرده است. اما برجستهترین موضوعی که در فیلم میلانی خود را نمایان میسازد، سادیسم مبارزه با مردان است. اگر در فیلم «واکنش پنجم» میلانی شاهد اتحاد زنان جهت جلوگیری از یک به اصطلاح ستم بر زنی مظلوم بودیم، در فیلم «تسویه حساب» این زنان از حالت انفعال خارج شده و برای گرفتن حقوق خود ولو در خارج از چهارچوبهای قانونی فعالانه ظاهر میشوند.