هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
... و این است فتح الفتوح!/ مصطفی غفاری
پُر بَسامد
صدور انقلاب. این ترکیب واژگانی بدون شک یکی از پر بسامدترینها در ادبیات معمار انقلاب اسلامی ایران است. از روزهای نزدیک به پیروزی نهضت اسلامی مردم و زمانی که خبرنگاران رسانههای بزرگ جهان، برای گفتوگو با رهبر انقلاب ایران در دهکده کوچک نوفللوشاتو صف میکشیدند تا آخرین روزهای حیات امام، صدور انقلاب و مشتقات آن همیشه در اندیشه و سخنان ایشان مطرح بوده و در نقشه راهی که برای جمهوری اسلامی ترسیم کردند، از ارکان مهم به شمار میآید.
اما این تکرار و فراوانی، هرگز به این معنا نبوده که همه مخاطبان داخلی و خارجی، برداشت یکسانی از سخنان امام داشته باشند. در حالیکه برخی گروههای افراطی منظور امام از این تعبیر را درگیری مسلحانه و «دخالت سیاسی» در امور سایر کشورها بهویژه کشورهای اسلامی جهت برپایی انقلابهای مردمی و اسلامی میدیدند، برخی دیگر میکوشیدند تا برداشتهای روادارانهتری از این تعبیر را ترویج کنند یا با سکوت و بیتفاوتی از کنار آن رد شوند.
تعارض این برداشتها و بازتاب آن در سیاستخارجی نظام نوپدید سیاسی ایران تا حدود سال 1360 و بهویژه در دورانی که دولت موقت مهندس بازرگان و سپس دولت بنیصدر بر سر کار بودند، ادامه داشت. در این دوره، کوتاهی برخی متصدیان رسمی امور در پیگیری دغدغه امام پیرامون صدور انقلاب از سویی و اقدامات افراطی برخی چهرهها و گروههای تندرو در برخی کشورهای منطقه که منجر به بدنامی ایران میشد از سوی دیگر، هزینههای بسیاری را بر انقلاب و جمهوری اسلامی تحمیل کرد. در واقع تا هنگام انتخاب حضرت آیتالله خامنهای به ریاستجمهوری، گفتمان امام در اینباره چندان در جامعه ایران، جهان اسلام و فراتر از آن، جا نیفتاده بود و سر و شکل منسجمی در چهارچوب سیاستخارجی جمهوری اسلامی نداشت.
اما در مهرماه سال 1360 امام (رحمتا... علیه) در یکی از سخنرانیهای خود با بیان اینکه باید انقلاب اسلامی را «صادر شده» دانست، بسیاری را شگفتزده کردند و مراد از صدور انقلاب را اینگونه تشریح کردند: «ما با کسی جنگی نداریم. امروز انقلاب ما صادر شده است... باید با تبلیغات صحیح اسلام را آنگونه که هست، به دنیا معرفی نمایید. وقتی ملتها اسلام را شناختند، قهرا به آن روی میآورند و ما چیزی جز پیاده شدن احکام اسلام در جهان نمیخواهیم.»
از آن پس، این برداشت از صدور انقلاب که به احیای ارزشها و فرهنگ اسلام ناب برای الگوسازی پیش چشم جویندگان معنویت و عدالت نظر داشت، به گفتمان غالب در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تبدیل شد. اما مهمتر از گفتمانسازی، نمادسازی از چگونگی تحقق این احیاگری بود. ارزشها و فرهنگ اسلامی باید در جان انسان و جامعه ایرانی متجلی میشد تا در برابر دیدگان مخاطبان جهانی قرار بگیرد.
تنها چند روز پس از همان سخنرانی امام، رزمندگان ایرانی پیروزی شیرینی در عملیات طریقالقدس بهدست آوردند که کیلومترها از خاک ایران اسلامی را آزاد کرد. امام در پاسخ به پیام تبریک فرماندهان عالی نیروهای مسلح نوشتند: «آنچه برای اینجانب غرورانگیز و افتخارآفرین است، روحیه بزرگ و قلوب سرشار از ایمان و اخلاص و روح شهادتطلبی این عزیزان که سربازان حقیقی ولیالله الاعظم ارواحنا فداه هستند میباشد؛ و این است فتحالفتوح!»
گفته میشود
ادواردو آنیلی. برای بسیاری از مردم جهان این نام از وقتی آشنا شد که رسانهها در نوامبر سال 2000 میلادی خبر مرگ مشکوک فرزند خاندان آنیلی در ایتالیا را منتشر کردند. هرچند تا زمان پخش مستند تلویزیونی جنجالبرانگیز «ادواردو» از سیمای جمهوری اسلامی بیشتر مردم ایران هنوز نه نامی از او شنیده بودند و نه از سرگذشت وارث سوپرمیلیاردی آنیلیها چیزی میدانستند.
شتابزدگی بیش از اندازه و پرسشبرانگیز پلیس ایتالیا و اعمال نفوذ آنیلی پدر در مختومه کردن پرونده مرگ مشکوک فرزندش، هیچگاه اجازه نداد تا واقعیت و چگونگی مرگ او کاملا مشخص شود. در اخبار رسمی رسانههای ایتالیا گفته میشد ادواردو خودکشی کرده، اما چیزی نگذشت که از گوشه و کنار اخباری غیررسمی منتشر شد مبنی بر مسلمان، شیعه و انقلابی بودن پسر بزرگ آنیلیها!
در مطبوعات ایتالیا گفته میشد که ادواردو معتاد، گوشهگیر و بیمار روانی بوده، اما دوستان ادواردو در ایران و ایتالیا، آنقدر سند و مدرک در اعتقاد راسخ او به اسلام، تشیع و انقلاب اسلامی رو کردند که روی دست جنجال رسانهای جهانی بزنند و «گفته میشود»ها درباره اعتیاد و عزلت ادواردو را غیرقابل اعتنا کنند، چه رسد به احتمال خودکشیاش را.
مستند ادواردو و اسناد و مدارکی که از دوستان و همراهان او در این مستند و سایر منابع مکتوب و مجازی درباره وی منتشر شد، نشان میداد که وارث ثروت افسانهای آنیلیها، ارزشها و فرهنگ امروزی غرب را از بنیاد باور نداشت. چنانکه خودش در گفتوگو با نشریه ایل مانیفستو تصریح کرده بود:
«زمانیکه ما در آن زندگی میکنیم، زمان انحطاط ارزشهاست. تنها هدف و اسطوره، پول جمع کردن است. پولپرستی بسیار بدتر از مواد مخدر است. ما همه از رواج مواد مخدر در میان جوانان نگرانیم، اما متوجه نیستیم که به سمت دنیایی میرویم که اساس آن بر پایه مقدار حساب بانکی افراد است. اما همه اینها رو به پایان است و به اعتقاد من در آینده، بعد از یک شبهرنسانس، وارد عصری میشویم که دیگر بر پایه فردگرایی و تجربهگرایی دکارت نیست... ما نباید فراموش کنیم که استثمار انسانها از طبیعت، مقدمهای برای بهرهکشی انسانی از انسان دیگر است. درست نیست صنعت اتومبیلسازی که وظیفهاش زندگی دادن به میلیونها خانواده است، برعکس عمل کند. به اعتقاد من پول باید وسیله باشد، نه هدف!»
از سوی دیگر، حضور چندباره ادواردو در ایران و دیدار با امام امت و رییسجمهور وقت - آیتالله خامنهای - و ارتباطات گسترده و پایدار او با دوستان ایرانی و مسلمانش - که در سالهای پایانی زندگیاش بهشدت از سوی خانوادهاش محدود شده بود - نشان میداد که تمایل شدید و اعتقاد عمیقی به ارزشهای اسلامی دارد.
گرچه ادواردو پس از تحقیقات مفصل در ادیان و فلسفههای شرقی در میانه دهه 70 میلادی به اسلام مشرف شده بود، اما ایمان او به تشیع و علاقهاش به انقلاب اسلامی، نقطه عطف دیگری داشت؛ دیدن مناظره تلویزیونی رایزن مطبوعاتی جمهوری اسلامی ایران که از شبکه دوم تلویزیون ایتالیا پخش میشد. آنیلیِ پسر با دیدن برخورد و سخنان متفاوت نماینده ایران در برابر نمایندگان آمریکا و دیگر ابرقدرتها نسبت به انقلاب اسلامی و پیام آن برای دنیای امروز کنجکاو شد و تا آخرین روزهای عمر خود برای آگاهی بیشتر از ریشهها، پیامها و پیامدها و دستاوردهای انقلاب و دفاع از آن تا اندازهای که برایش ممکن بود، کوشید.
میراث فاتح
زندگی و سرگذشت ادواردو آنیلی، نمونهای است که نشان میدهد گفتمان امام درباره صدور انقلاب، بیش و پیش از فراگیری و بهرهدهی برداشتهای دیگر، جای پای خود را نه فقط در جهان اسلام، بلکه در قلب اروپای مسیحی و بیخ گوش کلیسای کاتولیک واتیکان یافته است؛ بدون آنکه جمهوری اسلامی برای این کار دست به سلاح ببرد یا در امور کشور دیگری مداخله کند.
نهتنها در طول حیات امام راحل، بلکه پس از آن و در دوران رهبری حضرت آیتالله خامنهای تاکنون نیز سیاست کلی نظام جمهوری اسلامی در زمینه سیاستخارجی خود همواره بر این مبنا استوار بوده که از تلاش و درگیری نظامی و امنیتی برای صدور انقلاب پرهیز کند و بهجای آن ارزشهای بنیادین اسلام و انقلاب اسلامی را ترویج کند؛ با این امید که نهال ارزشهای انسانی و اسلامی، متناسب با شرایط محیطی که در آن میبالد، برومند خواهد شد و میوههایی همانند انقلاب اسلامی خواهد داد.
«هدف این نیست که ما انقلاب را به شکل متعارف در عرف سیاسى و قاموس سیاسى به این کشور و آن کشور صادر کنیم؛ انقلاب چیزى نیست که با ابزارهاى سیاسى بشود آن را صادر کرد یا با ابزارهاى نظامى و امنیتى بشود آن را پیش برد؛ این غلط است؛ ما از اول، این راه را بستیم. مسئله جمهورى اسلامى، مسئله بازتولید معارف والاى اسلامى است، تا مسلمانها احساس هویت کنند، احساس شخصیت اسلامى کنند، با تعالیم اسلام که نجاتبخش بشریت است، آشنا شوند.»
ادوادرو در روزهای پایانی عمرش برای فراگیری بیشتر و بهتر آموزههای اسلام و تحصیل علوم دینی، قصد مهاجرت به قم کرده بود؛ و اگر چنین میشد، چهبسا او نیز یکی از مخاطبان این سخنان رهبر انقلاب در دیدار با طلاب خارجی حوزه علمیه قم در آبان 1389 بود. به هر روی، زندگی و کارنامه ادواردو، نمونهای از کامیابی جمهوری اسلامی در فراگیر و نهادینه کردن صدور انقلاب حتی در حوزههایی فراتر از مرزهای جغرافیایی جهان اسلام است.
اکنون و با گذشت سالها از دوران حیات امام راحل، هزاران تن از علاقهمندان آموزهها و ارزشهای اسلامی هر ساله با میزبانی جمهوری اسلامی برای فراگیری علوم دینی به ایران میآیند و پس از فراگیری دانشهای لازم و پرورش و پالایش روح، با ایمان و اخلاص برای تبلیغ و ترویج همان آموزهها و ارزشهای بینادین به خانههای خود بازمیگردند. بدون شک ایران اسلامی در همه این کامیابیها مرهون راهبری بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی است؛ چراکه «در حقیقت فاتح این فتحالفتوح خود او بود؛ او بود که این انسانها را ساخت؛ او بود که این فضا را مهیا کرد. او بود که این مسیر را بهوجود آورد. او بود که ارزشهای اسلامی را بعد از انزوا و خمول دوباره احیا کرد.»
سخنان رهبر انقلاب در مراسم بیعت گروهی از فرماندهان و اعضای سپاه؛ 17 خرداد 1368
پروندهاي براي همه بنبستهاي رژيم پهلوي
اعتصابهاي پاييز 57
در لغتنامه دهخدا و فرهنگ لغت معين، اعتصاب بهمعناي دست از كار كشيدن براي رسيدن به هدفي خاص است كه قرابت معنايي با تحصن و بستنشيني هم دارد؛ «دست از كار كشيدنها و گرد هم آمدنهاي مردم يا يك طبقه خاصي براي رسيدن به هدفي از قبيل تقليل ساعات كار يا بالا بردن مزد و نظاير آنها». اعتصابها انواع و اقسام گوناگوني دارند كه در كشورهاي مختلف بسته به شرايط سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي به گونهاي بروز پيدا ميكنند. در پرونده اين هفته قرار بود فقط اعتصابهاي پاييز 1357 را بررسي كنيم كه مقطع زماني اوج اين اعتراضهاست؛ اما بسياري از اين اعتصابها، دامنه و زمينهسازيهايي از قبل داشتند يا بعد از پاييز و در روزهاي اوج درگيري مردم با رژيم پهلوي به ثمر رسيد. اعتصاب اقشار مختلف مردم ايران در سال 1357، هم شبيه اعتصابهاي كلاسيك در فرهنگ سياسي غرب است و هم نيست! ظاهرا كاركنان شركت برق، نفت، معلمان و... براي بهبود وضعيت شغلي دست به اعتصاب زدند، اما درد مشترك همه آنها بنبست رژيم پهلوي در همه حوزهها بود. برداشت عوامانه و سادهلوحانهاي است اگر فكر كنيم تمام دبيران، استادان، دانشآموزان، فرهنگيان، كارمندان بانك، كاركنان شركت هواپيمايي، كارمندان راديو و تلويزيون و اداره فرهنگ و هنر و... كه اعتصاب كردند، به بهبود شرايط در همين رژيم فكر ميكردند. مردم داشتند از اساس با يك تفكر طاغوتي مبارزه ميكردند. شاهد اين ادعا هم اينكه در روزهاي آخر، شاه براي آرام كردن اوضاع، چند درصد به حقوق كارمندان اضافه كرد و به آنها وعده و وعيدهاي بسيار داد كه مشغول انجام بعضي از آن تعهدات بود. اما اوضاع بدتر شد. چرا؟ چون حرف مردم شندر غاز پول بيشتر نبود. به غرور مردم از هر جنس و سطح و از هر طبقه اجتماعي برخورد كه دوستان و همشهريانشان را در 17 شهريور به رگبار بستند. اعتراضشان را اعلام كردند، اما شاخكهاي اطلاعاتي رژيم پهلوي گراي اشتباه دادند و بهجاي اينكه محمدرضا شاه عقبنشيني كند، جريتر شد و حادثه سينما ركس آبادان و آن نمايش عوامفريب را راه انداخت. مردم ديگر به پله آخر رسيده بودند؛ جاييكه مال و جان و فرزند ديگر اعتباري ندارد. از همه چيزشان گذشتند و آمدند وسط كه با امام خميني(ره) حكومت اسلامي برپا كنند. هنوز كشور نخستوزير داشت و رژيم پهلوي رسما سقوط نكرده بود كه امام هيئت ويژهاي را مأمور كردند از پالايشگاهها بازديد كنند، اعتصاب را بشكنند و توليد را شروع كنند تا حدي كه مردم از سرما آسيب نبينند. فكرش را كنيد، امام بيرون از ايران نشسته بودند و دستور ميدادند و اجرا ميشد. همين ويژگيهاست كه باعث ميشود مردم انقلابي ايران، اقدامات انقلابي آنها مثل اعتصاب و رهبر آنها در هيچ يك از دستهبنديهاي فلسفه سياسي غرب جا نگيرد