هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
رفتار دوگانه/ فؤاد ایزدی
موضوع حقوق بشر در آمریکا بحث جدیدی نیست و مشکلاتی که دولت آمریکا چه برای مردم کشور خودش و چه برای مردم کشورهای دیگر بهوجود آورده، کاملا مشخص بوده و مطالب زیادی هم در این خصوص گفته شده است.
UPR یک فرآیند دولتی است که با مجوز شورای حقوق بشر فعالیت میکند و برای هر کشور این فرصت را فراهم میآورد تا اعلام کند چه اقداماتی برای تقویت وضعیت حقوق بشر در محدوده خود انجام داده و چگونه وظایف حقوق بشر را اجرا میکند.
UPR بهعنوان یکی از ویژگیهای شورای حقوق بشر سازمان ملل، طراحی شده است که زمانیکه وضعیت حقوق بشر مورد ارزیابی قرار میگیرد، رفتار و برخوردی برابر در تمامی کشورها تضمین شود.
موضوع UPR آمریکا در مقر سازمان ملل متحد در ژنو هم یکی از نمونههای توجه جهانی است که به این وضعیت بد حقوق بشر در آمریکا میپردازد.
زمانی دولت آمریکا کشورهای مختلف را خطاب قرار میداد و فعالیتهای آنها را زیر سئوال میبرد اما امروز عملکرد خود این کشور هم زیر سئوال است و توجه دنیا به وضعیت حقوق بشر در آمریکا بسیار زیاد شده است.
موضوع حقوق بشر را میتوان در دو حوزه داخلی و خارجی کشور آمریکا مورد بررسی قرار داد:
عملکرد این کشور در خارج از مرزهای خودش بسیار روشن و واضح است؛ بهطوری که برای نمونه دولت آمریکا در 10 سال اخیر دو جنگ بزرگ را علیه عراق و افغانستان به راه انداخته که دستاورد آن تنها در کشور عراق بیش از یک میلیون کشته بود؛ یعنی بهطور متوسط از هر سه نفر عراقی، یک نفر کشته، معلول و یا بیخانمان شده است و اینها را مردم عراق نتیجه حضور بیدلیل ارتش امریکا در کشورشان میدانند.
جنایات آمریکا در افغانستان هم مشخص است و اخبار مربوط به کشتار مردم محروم این کشور در طول شبانهروز بارها از رسانههای مختلف جهان منتشر میشود.
اینها نقض حقوق بشری است که مستقیما از سوی دولت آمریکا در جهان صورت میگیرد اما این دولت دخالتهای غیرمستقیمی نیز در نقض حقوق بشر در جهان دارد که از طریق حمایت از رژیمهای خشن و دیکتاتور مانند رژیم صهیونیستی صورت میگیرد که این جنایتها بدون کمک دولت آمریکا امکانپذیر نیست.
بسیاری از رژیمهای دیکتاتور دنیا، امروز همپیمان دولت امریکا هستند و یا توسط این کشور روی کار آمدهاند که نمونه داخلی آن در ایران نیز رژیم پهلوی و سازمان مخوف ساواک بود که توسط سیا و دیگر سازمانهای امنیتی امریکا بهوجود آمد.
در زمان دولت بوش و پس از حوادث 11 سپتامبر نیز دولت امریکا بحثی را با عنوان مبارزه با تروریسم در جهان آغاز کرد که به همین بهانه، افراد زیادی را تحت دستگیری، زندانی و شکنجه قرار داد و امروز دولت امریکا بهطور میانگین در دنیا در هر روز چند صد نفر را میکشد.
اما در حوزه داخلی کشور امریکا نیز شاهد اوضاع اسفباری هستیم و آمار متعدد نشاندهنده وضعیت بد حقوق بشر در این کشور است؛ بهطوری که کشور امریکا بالاترین میزان حبس، زندان و زندانی را در دنیا به خود اختصاص داده است.
برای مثال در سال 2008 میلادی 2 میلیون و 304 هزار نفر در آمریکا بهعنوان خلافکار زندانی بودند ولی در حقیقت سیستم زندان در آمریکا به نوعی کنترل بخشهایی از جامعه است که ممکن است برای دولت مرکزی مشکلات سیاسی ایجاد کنند.
از لحاظ اخلاقی هم شاهد وضعیت مطلوبی دراین کشور نیستیم؛ بهطوری که صنعت پورنوگرافی در سال گذشته در آمریکا 13میلیارد دلار درآمد داشت که 3میلیارد دلار آن مربوط به موضوع کودکان بود.
جمعیت آمریکا در حدود 310 میلیون نفر است، اما وجود 244 میلیون و 661 هزار سایت مستهجن در این کشور نشان میدهد که میزان دسترسی مردم به موضوعات غیراخلاقی تا چه حد بالاست.
در آمریکا از هر 5 زن، یک نفر حداقل یکبار در طول عمر خود مسأله تجاوز را تجربه کرده است و اینها آمار رسمی است که سازمانهای خود آمریکا منتشر میکنند.
در حقیقت وضعیت اقتصادی در سیستمهای سرمایهداری، جامعه را به دو دسته قشر غنی و ثروتمند و جمعیت زیاد بسیار فقیر تبدیل میکند؛ بهطوری که طبق گزارش وزارت کشاورزی امریکا در سال گذشته، جمعیت گرسنگان این کشور که به نان شب خودشان محتاج هستند، به 49 میليون نفر رسید که این رقم نسبت به سال قبل از آن 13 میلیون نفر افزایش داشت.
این در حالی است که اوباما در ایام انتخابات ریاستجمهوری یکی از شعارهای انتخاباتی خود را حل موضوع گرسنگی در آمریکا اعلام کرد و گفت موضوع فقر و گرسنگی را تا سال 2015 حل خواهد کرد ولی پس از انتشار آمار وزارت کشاورزی، این رقم را آزاردهنده توصیف کرد.
پس از 11 سپتامبر هم دولت آمریکا به بهانه مبارزه با تروریسم، بسیاری از قوانین مربوط به حقوق مدنی را نقض و یا تغییر داد که موضوع شنود مکالمات و یا حضور نیروهای امنیتی در محافل مختلف، امروز به یک بحث جدی در جامعه آمریکایی تبدیل شده است.
اخیرا هم شاهد نصب دستگاههای بدننما در فرودگاههای این کشور بودیم که مشکلات زیادی را برای مردم آمریکا بهوجود آورده است.
اینها وضعیتی است که نشان میدهد دولت آمریکا نهتنها به مردم خود بلکه به مردم کشورهای دیگر نیز رحم نخواهد کرد.
از طرف دیگر، شاهد هستیم که دولت آمریکا بسیاری از قوانین بینالمللی در حوزه حقوق بشر را که اصولا مشکلی از لحاظ سیاسی ندارد، مانند موضوع مبارزه با مینگذاری و یا مسایل مربوط به زیستمحیطی امضا نکرده و در عمل شاهد هستیم که دولت آمریکا به این قوانین نیز اعتنایی ندارد.
این دوگانگی برخورد در حالی است که دولت آمریکا خود سالانه گزارشهای متعددی از وضعیت حقوق بشر در دیگر کشورها تهیه میکند؛ در حالیکه خود بزرگترین نقضکننده این حقوق در جهان به حساب میآید.
اما امروز دیگر این موضوعات و اظهارات مقامات آمریکایی در میان افکار عمومی جهان جایگاهی ندارد و مردم دنیا با توجه به سوابق اسفبار دولت این کشور در زمینه حقوق بشر چه در داخل و چه در خارج از آمریکا، از کنار این اظهارات با لبخند معنیداری رد میشوند؛ چراکه دیگر برای آنها ماهیت واقعی دولت آمریکا روشن شده است
تسلط دکترین آمریکا بر حقوق بشر
فشار حیرتانگیز/ شهاب فهیم دانش
در بررسی اجمالی وضعیت حقوق بشر پس از 11 سپتامبر، در سیاست خارجی و داخلی ایالات متحده، مشاهده میشود که حقوق بشر هم در خارج و هم در داخل، همواره آماج حملات بوده و با آغاز جنگ با تروریسم، این حملات دو چندان شده است. این استراتژی بوده که دولتهای بعد از 11 سپتامبر چه جمهوریخواه و چه دموکرات عامدانه سعی در اجرای آن داشتهاند.
متعاقب حملات 11 سپتامبر 2001 در آمریکا و شروع مبارزه با تروریسم جهانی، پیشگویی بسیاری بر این اساس بود که آرمانگرایی (ایدهآلیسم) در سیاست خارجی آمریکا، از بین خواهد رفت.
جهان شاهد تنزل وضعیت حقوق بشر در آمریکا و همچنین در روابط بینالمللی آن کشور با دیگر کشورهاست؛ در حالیکه همزمان بحثهای زیادی درخصوص سیاستهای طرفدارانه از ترورهای سیاسی، دادگاههای نظامی سری و نقض کنوانسیونهای متعدد حقوق بشری، و استفاده از شکنجه در بازجوییها وجود دارد.
دولت آمریکا با توجه به «امنیت داخلی» برای حفظ قدرت آمریکا، قانون جدیدی را در لوای حقوق بینالملل ارائه کرد که از طریق «داشتن حق تقدم در دفاع از خود»، هر کشوری را که یک تهدید محسوب میشود، خلع سلاح میکند. این قانون در داخل کشور به شکل راهکارهای شدید در کنترل مهاجرت، بازداشت امنیتی، محرمانه ساختن امور دولتی و آگاهی از اطلاعات، اجرا میشود. دولت همچنین تأکید خود بر حقوق بشر را بهطور اساسی تغییر داده است. در سال 1941، فرانکلین روزولت، متفقین را دعوت کرد تا دیدگاهی از جهانی را که آمریکا سعی در ساختن آن داشت، بپذیرند. دنیای پس از جنگ، با چهار نوع آزادی بنیادین: آزادی بیان، مذهب و عقیده؛ آزادی از سلطه؛ آزاد بودن از فقر و آزادی و رهایی از ترس همراه خواهد بود.
این چهارچوب حقوق بشری بعد از جنگ در اعلامیه جهانی حقوق بشر و پیمانهای بینالمللی بعد از آن نیز مورد تأکید قرار گرفت ـ حمایت جامع از حقوق سیاسی و مدنی (آزادی بیان و عقیده)، حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی (آزادی از فقر و نیاز) و آزادی و رهایی از نقضها و تخلفات فاحش و آزار و شکنجه (معاهدات مربوط به پناهندگان، کشتارجمعی و شکنجه و آزار) - اما دولت اکنون «آزادی از ترس» را بهعنوان آزادی شماره یک که مردم آمریکا اکنون به نگهداری آن نیاز دارند، بهعنوان مهمترین آزادی مقدم دانسته. رهایی از ترس شعار مشغولکننده سیاست حقوق بشری آمریکا شده است.
عناوین ذیل که موارد نوین نقض حقوق بشر در آمریکاست، هر یک در بر گیرنده کتابی است که صرفا به احصاي آنها بسنده میکنم.
الف ـ نقض حقوق بشردر بعد داخلی
1. آزادیهای مدنی در جنگ علیه تروریسم؛
2. دولت نزدیک و تعدی به حریم شخصی افراد؛
3. دستگیری افرادی که از خاورمیانه وارد ایالات متحده شدهاند؛
4. دادگاههای نظامی سری؛
5. استفاده از شکنجه در بازجویی؛
6. ایجاد مناطق فوقالعاده ـ قانونی با تأکید بیشتر در پایگاه دریایی در خلیج گوانتانامو در کوبا؛
7. نقض آزادیهای فردی، نظارتهای غیرقانونی الکترونیکی، جاسوسی دولت از شهروندان آمریکایی.
ب ـ نقض حقوق بشر در بعد خارجی
1ـ کماهمیتی حقوق بشر در روابط دوجانبه؛
2ـ استفاده از ترور؛
3ـ سیاست ساخت و صدور ابزار شکنجه؛
4ـ نقض عمیق قوانین بینالمللی؛
5- نقض حقوق بشر دوستانه بینالمللی در عراق و افغانستان.
نتیجه
فعالیتهای ضدتروریستی آمریکا بسیاری از دولتهای خارجی را که خواستار استفاده از این حربه برای توجیه کردن اقدامات شدید علیه حقوق بشر هستند، پوشش داده است، كه در اين زمينه نمونههاي فراوانی وجود دارد. در اندونزی، چین، مصر و در جاهای دیگر چهچیزی در این تصویر اشتباه است؟ هر شاخهای از دکترین، آمریکا را در موقعیت پیشبرد دو نوع استاندارد قرار میدهد، یکی برای خود آمریکا و دیگری برای سایر نقاط جهان. دکترین حاضر، فشار حیرتانگیزی را بر ساختار حقوق بشر و حقوق بینالمللی که ایالات متحده در ظاهر از آن حمایت میکرده، وارد ساخته است. در یک مدت کوتاه قابلتوجه، ایالات متحده از موضع حمایت عمده و اصلی از این سیستم به یک مخالف کاملا برجسته تغییر موضع داد.
در سراسر جهان، سیاست حقوق بشر کاملا ملایمتر شده است، و زیر پرچم احاطهکننده «جنگ علیه تروریسم» جمع میشود و در داخل آمریکا قانون میهنپرستی، مأموریتهای نظامی گوانتانامو و بازداشت نامشخص شهروندان آمریکایی، آمریکا را در موضع غریب چشمپوشی از تجاوزات شدید بهوسیله قانون و حیت ایجاد مناطق و افراد خارج از موارد قانونی قرار داده است.
شواهد موجود نشانگر آن است که دفاع از حقوق بشر در جنگ علیه تروریسم کاملا مورد بیتوجهی قرار گرفته و احتمال اینکه در آینده نزدیک هدف اصلی سیاست داخلی یا خارجی ایالات متحده باشد، بسیار کم است.
از زمان پایان جنگ سرد، موضوع حقوق بشر مهمترین مقوله در سیاستهای خارجی بوده است. سئوالی که پس از 11 سپتامبر مطرح است این که آیا حقوق بشر به آخر راه خود رسیده است. البته از آنجاییکه آمریکا اولویتهای دیگری دارد، نمیتوان گفت که عرصه حقوق بشر به پایان رسیده. اما مسأله مهم این است که اگر واشنگتن از راه خود منحرف شود، این نهضت (حقوق بشر) در اصل دولتی را از دست میدهد که قدرتش برای متوقف کردن نقض حقوق بشر لازم است. با در نظر گرفتن این واقعیات، بایستی قدرت دیگری رهبری و حمایت از این نهضت را بر عهده گیرد. بهعنوان مثال، نهادهای تخصصی حقوق بشری وابسته به سازمان ملل متحد، بالاخص شورای حقوق بشر، برای ایفای این نقش از توانایی و مشروعیت مناسبی برخوردار هستند. این نهادها ترکیبی از کسانی است که همواره بهدنبال دفاع ازحقوق بشر بودهاند.
در کنار پیشنهاد فوق، قضات، وکلا، قانونگذاران، گروههای طرفدار حقوق بشر، رسانهها و دانشمندان و شهروندان بایستی در تمام مناطق جهان، از سیاست متخذه دولت آمریکا در قبال حقوق بشر با تمام قوا فعالیت کنند