72
73
|
هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
انجمن حجتیه شستوشوی مغزی ميکند/ محمد یکتا
گویی اینطور بوده که ابتدا انجمن طی یک نامهای از حضرت امام درخواست میکنند که از سهم امام، برای فعالیتهایشان استفاده کنند و امام هم اجازه میدهند. بعد از شش ماه امام حکم قبلیشان در مورد مصرف سهم امام را توسط انجمن لغو میکنند.
این مطلب دروغ است! استفتایش دروغ نیست، اما استفتاکننده اصلا انجمن حجتیه نبوده است. اینها این مورد را دروغ میگویند. اینها بهعنوان گروههایی که میخواهند فعالیت مذهبی انجام بدهند، اجازه گرفتند. اصلا نمیگفتند ما انجمن حجتیه هستیم. یا مثلا شخص آقای حلبی نمیآمد بگوید من یک تشکیلاتی راه انداختهام و یکسری امکانات میخواهم. لذا این انتسابی که داده میشود که اینها از امام اجازه گرفتند بهعنوان جریان و تشکیلات انجمن حجتیه، دروغ است. چنین استفتایی از امام نشده است. بلکه بهعنوان اینکه ما جوانان را جمع میکنیم و فعالیت مذهبی داریم، به ما اجازه بدهید؛ که حضرت امام در این مورد اجازه دادند و در مواقع دیگر هم دادند. بقیه مراجع هم در موارد دیگر اجازه دادند. و نکته عجیبش هم این است که اینها جرأت نمیکردند پیش حضرت امام بروند. ولی سراغ بقیه میرفتند. امام را استثنا کنیم.
در مورد بقیه آقایان باید به این نکته توجه کنیم که ما امروز به نقطهای رسیدیم که به اندازه چند صد سال بلوغ نظری و تجربیات غنی سیاسی و اجتماعی در اختیارمان است. این را با یک سئوالی که از شهید مطهری شده، مقایسه نکنیم. اگر شهید مطهری و بزرگان دیگری که هستند میآمدند مسأله را در قالب آینده با جوانب مختلفش بررسی میکردند، دو راه پیشرویشان بود:
1- مسیري که در عین حالیکه ادعای فعالیت مذهبی دارد، وجه سکولار خودش را هم حفظ میکند. سپس بهنوعی روشهای شستوشوی مغزی را هم دنبال میکند، اما خروجیاش یک سری بچه مذهبی که اسم دین و اهلبیت رویشان هست و تقوای اولیه را هم در حد خودشان حفظ میکنند.
2- یک جمعی که میخواهد با ظلم مبارزه کند و بخشی از عبادت و عمل به احکامش را در همین مشاهده میکند، تقوا دارد، خداپرستی دارد، البته این بچههای متدین اگر پایشان بلغزد، ممکن است دچار مفاسد بشوند. این جریان دوم، دینمدار باشند، انقلابی باشند، حتی در برخی از موارد دچار آلودگیهایی باشند، ولی در عینحال اصلیات و ذاتیات را حفظ کنند.
از بین این دوتا، ما باید کدام را انتخاب کنیم؟ بنده 100 درصد عرض میکنم که شهید مطهری بخش دوم را انتخاب میکردند، و میگفتند که باید جلوی بخش اول را گرفت.
این بزرگانی که درباره انجمن حجتیه در آن زمانها اظهارنظر کردند، انجمن حجتیه که خروجی بعدی و نهاییاش، بهسمت نیروهای منفعل و خنثی نسبت به مظالم موجود در جهان و در حقیقت نقزنهایی در کنار انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی تبدیل بشود، چنین برآوردی نمیکردند. آنها تأییداتشان ریشهاش یکچیز بوده است. آنها به یک نکته توجه داشتند و میگفتند در این کوران آشفتهای که رژیم شاهنشاهی دارد درست میکند، ما از این نوع حرکتها استقبال میکنیم.
همین حالا خیلیها نمیدانند که در جلسات انجمن شرکت میکنند، اما همان طرز تفکر در آن جلسات مطرح میشود. چطور میتوانند این تمایز را تشخیص دهند؟
یک سئوال میپرسم: منهای ایمان و تقوا و عبودیت، انقلابی بودن چه ارزشی دارد؟ اگر از دید متدینانه بخواهیم به آن نگاه کنیم، باید بگوییم که هیچ ارزشی ندارد. ولی اینطور نیست. انقلابی بودن یک ارزش مهم و ذاتی دارد. خیلی حساس است. انقلابی بودن کاملا مساوی و معادل این است که انسان باید ضدظلم باشد. بدون ضد ظلم بودن انسان نمیتواند انقلابی باشد. وقتی انسان میخواهد ضدظلم باشد، باید مبدا حرکت خودش را از ظلم دور کند. بنابراین به این که چه چیزهایی انسان را به این سمت میکشاند، باید توجه و آگاهی پیدا کند و حالت آگاهانه داشته باشد. اینجا دو چیز دست بهدست هم میدهد. یکی سعی و تلاشی است که بايد برای ضدظلم بودن داشته باشد و چهجوری راهی را برود که ظلم نورزد و ظلم نپذیرد. و دوم هم جوششی که از درون فطرت آغاز میشود. اینجا فطرت خودبهخود میجوشد. وقتی فطرت جوشید، راههای انحرافی بهصورت بدیهی برای فرد آشکار میشود.
باید برگردیم به جمله امام که میفرمودند خیلی باید هوشیار باشیم، یکمرتبه چشم باز نکنیم و ببینیم حجتیه همهچیزهایی را که در انقلاب داشتیم، نابود کرده است. اصلا منظور امام از حجتیه فرد نیست. منظور امام از حجتیه افراد نیست. چهار پنج نفر شورای مرکزی و غیره ابدا نیست. منظور از حجتیه، مشی حجتیه است.
اگر فلان آقای دکتر یا حاجی بازاری در شورای حجتیه خودش از بخشی از این مناهی و یا بسیاری از آن مبرا باشد، موقعی که این مطلب را میخواند، نگوید که آقا ایشان از طرف خودش برای ما نسخهپیچی کرده است. ایشان باید بداند خروجی طبیعی آن راهی که رفته، همین است. اگر شما عافیتطلبی و رفاهزدگی مفرط و خوشگذرانی مفرط را، از نوع بهانهگیری متدینانه بگیرید، آن وقت مناهی و ملاهی و منکراتش معلوم میشود.
بخشی مربوط به خدمات و آموزشهای دینی و تربیت و رشد اولیه دینی در بین نوجوانان و جوانان است، اگر صرف این مسأله باشد، ما تأیید میکنیم، کما اینکه برای دیگران هم باشد تأیید میکنیم. اما به شرط آنکه بتوانیم از مرحله شستوشوی مغزی آنها را نجات دهیم. اگر نتوانیم نجات دهیم، بهحسب اینکه مقدمه واجب، واجب است و مقدمه حرام، حرام است؛ چهبسا همین کارهای دینی اینها هم بهعنوان مقدمه حرام برایشان حرام باشد. اگر اهل فقه هستند، پرهیز کنند و از خدا بترسند و این کارها را با میراث امام انجام ندهند و بیایند خودشان را به مردم معرفی کنند و مقاصدشان را بهطور واضح بگویند
انتظارمکتب انفعال یا اضطرار؟/ علی خواجه جَوزم
برداشتهای اخباریگرایانه آنها از اسلام، کار خودش را کرده بود. در همان سالهایی که امام و شاگردان و مریدانش اعتراضات سیاسی خود را در قالب گفتمان مذهبیِ تشیع ارائه میدادند و عبارت «عمل به وظیفه دینی» توجیه مبارزات بود، انجمن حجتیه حرفش این بود که: «نه آقا! همچو وظیفهای تعریف نمیشود در دینِ ما! ما موظف به رفع فتنه و مبارزه با ظالمان در این سطح نیستیم.» این دعوا وقتی شدت میگرفت که مسأله انقلاب اسلامی و تشکیل نظام اسلامی در میان میآمد. و شدت بیشتر از آن، وقتی نگاه آخرالزمانی و مهدویتمحور، انگیزهها را برای مبارزه و انجام «تکالیف دینیِ» انقلابیون تقویت میکرد. اینجا بود که بچههای انجمن با اطمینان فتوا صادر میکردند که چون تشکیل حکومت و اجرای حدود، تنها بهدست امام معصوم توجیه دارد، قطعا این راه در زمان غیبت به ترکستان است و مخرب چهره اسلام عزیز و پاستوریزه ما!... البته انجمن بهطور رسمی منحل شد و مرحوم شیخ محمود حلبی از موضع سیاسی خود پا پس کشید؛ اما تقریباً هیچکس نیست که نداند این تشکل هنوز فعال است و سئوال اصلی هنوز در برخی اذهان به قوت خود باقی! و آن سئوال این است که بدانیم دلایل این مدعا چیست که ما میگوییم انتظار نباید به انفعال منجر شود و به عکس انتظار، خود زاینده فعالیت است. با نظر در احادیث و ابعاد سخن، به سه طریق میتوان به ماجرا پرداخت:
یک: دستهای از روایات در وجه ایجابی به این سئوال پاسخ میگویند. از این دسته است روایت معروف رسولالله (صلواتالله علیه و آله) که فرمودهاند: «أفضَلُ العِبادَةِ بَعدِ المَعرِفَةِ إِنتِظارُ الفَرَجِ؛». سئوال: مگر انتظار فرج حضرت حجت چه مختصاتی دارد که در کنار ریاضتها و سلوک و انابهها به درگاه حضرت اله، افضل «اعمال» عبادی است؟ آن چيست که در برابر شهادت و جهاد در راه خدای تعالی باز برتر است؟ مگر چه مجاهدتي میطلبد و چه سطحی از سختی و ریاضت باید بر فرد بگذرد، تا نام او در میان منتظران بیاید؟ افضل جهادها در روایتی دیگر چنین توصیف شده است: «کَلِمَه حَقٍّ عِندَ سُلطانٍ جائِرٍ ». این تقارن میتواند نشانهای از این حقیقت باشد که در وجهی از وجوهِ انتظار فرج، فریاد حق بر سر سلطان جائر با این عبادت ملازمه و تطابق دارد. حال آن امامِ جائر محمدرضا شاه باشد یا صدام یا امریکا و اسراییل یا حتی فلان مسئول.
از سوی دیگر، در باب امر به معروف و نهی از منکر فرمودهاند: «الاَمر بِالمَعروُفِ اَفضَلُ اَعمالِ الخَلقِ» و یا در تعبیر شیوایی از امیر مؤمنان که: تمامی اعمال نیک و نیز جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهی از منکر جز آب دهانی در برابر دریای خروشان نیست. چنین تعبیر که بیشک سعی در نشاندن این فریضه در قله عبادات دارد، فرد را به یاد همان افضل عبادات میاندازد و به سوي این واقعیت سوق ميدهد که نکند وجه دیگری از وجوه انتظار فرج را نیز امر به معروف و نهی از منکر تشکیل میدهد؟ و آنگاه که دقیق میشوی، میبینی جواب این سئوال هم با همه مسئولیتی که به بار میآورد، مثبت است.
پس اگر چنین است که انتظار با چنین اعمال سیاسی و اجتماعیای قابل توضیح است، نمیتوان محصول آن را انفعال دانست.
دو: دسته دیگری از روایات که اتفاقا اساس بهوجود آمدن این دعوا شده است، سلبا به ما کمک میکنند. مثلا این روایت که حضرت رضا علیهالسلام فرمودهاند: «... فَانَّّه اِنّما یَجِیءُ الفَرَجُ عَلی الیَاسِ...». یا آنچه در دعای معروف به دعای فرج میخوانیم که: «الهی عَظُمَ البَلاء... وَ انقَطَعَ الرَجاء...» یا تفسیر مضطر که در آیه «اَمَّن یُجیب...»، به حضرت صاحب تأویل شده است.
این روایات در نگاه نخست مؤید نظر منفعلانهایست که در گستردهترین شکل خود از سوی انجمن حجتیه طرح شد. این اضطرار البته بر چهره منتظران ظهور خواهد نشست و این انقطاع رجا و یأس البته که حاصل خواهد شد، اما این مقام نه محصول انفعال است که بر عکس حاصل فعالیت است. بدین معنا که تلاش در تحقق اراده حضرت حجت و سبقت در اجرای این اراده-که در وصف منتظران گفتهاند - موجد این اضطرار است. اجرای قسط و عدل و به این وسیله استقرار عبادت در تمام ساحتهای انفرادی و اجتماعی و در سراسر زمین -که اراده ثابت و حتمی حضرت ولی عصر است- آن تلاشی محسوب ميشود که منتظران و شیعیان آن حضرت، قبل از ظهور بر تحقق آن سبقت میگیرند. در مسیر این تلاش، تحقق سطوح متعالی این اراده است که در نهایت منتهي میشود به ظهور شخص ولیالله الاعظم و همچنین در مقام مقابله، اکثر جنود جنی و انسی شیطان و هم خود ابلیس رجیم در مقابل آن صفآرایی میکنند.
مقصود این است که نمیشود حضرت مهدی(عجلالله فرجه الشريف) را تنها برای استقرار عدل اقتصادی و تنظیم قیمتها در جمعیتی به قدر ایران، یا برچیدن بساط بیحجابی و فساد در چند تا کشور اسلامی و حتی حل کردن مشکلات علمی و معرفتی این عالم انتظار کشید. سطح مطالبات ما از امام اگر تا حد علت آفرینش این دنیا بالا نرود و ایشان را برای تحقق آن نخواهیم، قدر امام را نشناختهایم. و تا درک نکنیم که تنها اوست که میتواند این مهم را متحقق کند و از این روی مضطر نشويم، به حقیقت انتظار نائل نیامدهایم. و تا آنچه را اکنون و بدون حضور امام میتواند حاصل شود، با تلاش و کار مضاعف از آنچه اکنون هست، و جهاد در این راه، فراهم نکنیم، سطح توقع ما از دین ارتقا نمییابد و اضطرار حاصل نمیشود.
در نتیجه، چنین اضطراری که پس از این مجاهده عظیم در تمامی ابعاد فردی و اجتماعی اسلام، حاصل میشود، امام مهدی علیهالسلام برای تحقق چنین سطح متعالی از این مطلوب دینی طلب میشود. و این انتظار چون برای استقرار تمام عبادت است لازمه آن، میتواند افضل آنها نیز باشد.
سه: دقیقه دیگر در رابطه با تشکیل حکومت است. و این نکته که حتی اگر نکات بالا را بپذیریم و فعالیت را ملازم با انتظار قبول بداریم، مجوز تشکیل حکومت از کجا صادر میشود؟ مگر نمیشود بدون اینکه حکومت تشکیل داد، در جهت تحقق اهداف سیاسی و اجتماعی اسلام تا حد امکان تلاش کرد؟ چه کسی به ما اجازه داده بدون حضور امام معصوم در زعامت نظام، بهنام اسلام حکومت تشکیل دهیم؟ این سئوال جدیتر میشود آنگاه که چشممان به این روایت بیفتد که فرموده است: هر عَلَمی که قبل از ظهور قائم برافراشته شود، صاحب آن طاغوت است و...
حال که ذکر نکات پاره دوم مطلب رفته است، راحتتر میتوانم در این باره سخن بگویم. با توجه به آنچه گفته شد، اساسا ظهور ولیالله الاعظم به جز به مقاصد عالیه و غایات متعالیه -که تحقق آن از دست بشر ساخته نیست- نخواهد بود. آن قسط و عدلی که درباره ظهور بیان شده، چیزی است در مختصات «تمام زمین»، آنگاه که از ظلم و جور پر میشود. و این خود تازه مقدمهای است لازم برای تحقق عبادت در ساحت اجتماعی و فراگیر خود. یعنی تحقق «جامعه» الهی و عبادی. این، آن مقصود و غایتی است که خداوند بر عهده آخرین بقیه خود در زمین نهاده است. از جهت اجرایی خود واضح است که نه اقامه عدل و شروع جریان عدالتخواه و ظلمستیز در جهان جز با تشکیل حکومت ممکن است و نه تحقق احکام عبادی اسلام در ساحت اجتماعی. و این نکته نیز پوشیده نیست که این جریان نه به استقرار کامل عدل و نه عبادت، در مقیاس جهانی، ادعا نمیتواند بکند. اما شعارها و آرمانهای این حکومت، قطعی و طبیعی است که بهصورت «جهانی» مطرح و مطالبه میشود و تلاش بهسمت این آرمان است. چراکه خود را نه محقق کننده، بلکه سبقت گیرنده بر این اراده آرمانی میداند. و تمام سعی در حفظ این مسیر به همین سمت و جلوگیری از انحراف آن است. همچنان که بنیانگذار جمهوری اسلامی چنین میگفت.
علاوهبر این، از جهت نقلی هم سخن بر سر افراشتن علَمی است که در دست ما امانت است و قرار است بهدست صاحب اصلیاش برسانیم و او حجت بن الحسن ارواحنافداه است. و این علَم نه آن است که ما تازه 30 سال باشد اختراعش کرده باشیم یا امام خمیني (رحمتالله عليه)، بهتازگی آنرا ساخته باشد. بلکه این لوا در طول تاریخ تشیع دست به دست و نسل به نسل با خون شیعیان - از بزرگان و عوام- دوام یافته است و در این زمان بدین طریق قد برافراشته و به عزت رسیده است. ما همچنان امانتدار این لوای کهنهایم. و معتقدیم که افراشتن این علَم بر بام زمین تنها بهدست ولیالله صورت میپذیرد، اما سبقت بر اراده حجت بن الحسن علیهالسلام بدان معناست که چند پله از بام را هم ما باید طی کنیم و زمانیکه یارای ادامه راهمان نماند برای گرفتن لوا به درگاه او استغاثه کنیم. و اگر چنین نبود، این زمین بسیار ظلمها بر خود دیده، جورها چشیده و خون مظلومان نوشیده است و شیعیان هم نیک گریستهاند و ندبه سرودهاند؛ اما فرج محقق نشده است