76
77
|
هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
فرقه در برابر مکتب/ سیدحسین شهرستانی
اقشاری که ریسکپذیری بیشتر و محافظهکاری کمتری دارند - و به تعبیر امام مستضعفان - در پیشانی حرکت اجتماعی جای میگیرند. در ضمن، انقلاب اسلامی اساسا در گرو پویایی فکر دینی و روزآمدی اجتهاد و پرورش بصیرت اجتماعی و سیاسی و زمانشناسی و عدم جمود و ظاهرگرایی است. بر همین اساس است که با نهضت امام خمینی و متأثر از شخصیت ایشان، دروس فلسفه و عرفان و تفسیر و در کل علوم اعتقادی و عقلی در حوزههای علمیه نسبت به گذشته توسعه مییابد.
و اما در مقابل، انجمن حجتیه اساسا با نوع تعاملات و پیوندهای درونی و خصوصی که برقرار میکند، شناخته میشود. حتی اگر شرایط نامساعد فعالیتهای مذهبی در دوران پهلوی مبنای این امر باشد، لیکن در مسیر تعینیابی، خود بهویژگی مستقل و خودبنیادی تبدیل میشود، بهنحوی که پس از انقلاب اسلامی هم بدون کمترین تغییری تداوم یافته و بلکه تشدید میشود. انجمن حجتیه، نمادگونه دینداری افرادی است که میان خود و دیگران، بهطور آگاهانه یا ناآگاهانه نوعی امتیاز و تفاوت قائلند و در پی آنند که با ایجاد پیوندهای درونی، خود را از آسیب تعامل با دیگران مصون دارند. این ویژگی بهتمامه خود را در مدارس مذهبی پرسابقه آنها و نوع تربیت دانشآموزان در آن مدارس متبلور کرده است. دانشآموزان در یک محیط ایزوله و پاکسازیشده، تحت نظارت دقیق و همهجانبه قرار داشته و به آنها آموخته میشود که چگونه ایمان خود را در جامعهای سراسر گناه و پلیدی و غفلت حفظ کنند. آنها هیچ رسالت اصلاح اجتماعی محیطی بر عهده ندارند، مگر در دایره پیوندهای خاص درونی. این فرآیند امتیازیابی در جهت تشدید پیوندهای درونی و «کلونیسازی»، خود را در اصول عقاید و نیز در نوع اخلاق و تربیت و روحیات آشکار میسازد.
در مورد اصول اعتقادی، آنها برخلاف انقلاب اسلامی در مسیری حرکت میکنند که دایره «خودیها» هرچه تنگتر شود. آنها بهلحاظ کلامی هیچ سخنی در باب غیرمسلمانان ندارند و اساسا هیچ نوع مواجههای با آنها برایشان تعریف نشده است. اما در میان مسلمانان اصل بر تشدید تمایزات و برجسته کردن اختلافات است (همین بلاتکلیفی در برابر غیرمسلمانان در کنار شکاف بنیادی با اهل سنت است که آنها را بارها به نیروهای مستعد در جهت پیشبرد منافع استعماری قدرتهای غربی بدل کرده است). در این مسیر، فرآیندی که در دوران صفویه به اقتضای رویارویی با امپراتوری عثمانی پیگیری میشد و مستلزم قرار دادن عناصر مورد اختلاف شیعه و سنی در کانون اصول عقاید بود، بهصورت افراطی دنبال میشود.
بدین ترتیب، «اخلاق» و ارزشهایی نظیر «عدالت» که عنصر پیونددهنده ما با کل انسانها است و «توحید» و «نبوت» و «حجیت قرآن»، که عناصر پیونددهنده ما با کل مسلمانان هستند، جای خود را به «معرفت امام» آن هم با تقریرها و تفسیرهای ویژه میدهند و این تنها عامل نجات و یگانه آموزه شایسته ترویج و تبلیغ است. بر این اساس، این فرقه شباهتهایی به «ادیان رستگاری» و مشخصا مسیحیت پولسی مییابد. یکی از ریشههای اصلی انحراف در آموزه مهدویت و ظهور نیز به همین موضوع برمیگردد که تفصیل آن در گنجایش این مقال نیست.
نکته اعجاببرانگیز آن است که این فرآیند امتیازیابی در اینجا هم متوقف نمیشود، بلکه در درون جامعه شیعی هم امتداد مییابد. آنها خود را در تنها جامعه و حکومت شیعی جهان نیز ادغام نمیکنند و در اینجا هم عناصری برای ایجاد تمایز و افتراق پیدا میکنند. آنها اقامه حکومت شیعی را - که قاعدتا باید برای این شیعیان متعصب فرصتی تاریخی تلقی گردد - بهنوعی در تعارض با ولایت معصومین تلقی کرده و با سر هم بافتن استدلالهایی از این مسأله، ریشهای کلامی و عقایدی برای جداسازی خود از کلیت جامعه دینی و شیعی ایجاد میکنند.
این امتیازیابی تا آنجا ادامه مییابد که ایشان حتی با سازوکار عمومی و رایج تحصیل معارف دینی تشیع نیز قطع ارتباط میکنند. بر آگاهان روشن است که اصولا انجمن حجتیه هواداران خود را بهسوی تحصیلات حوزوی بهصورت معمول و متعارف تشویق نمیکند. معارف دینی باید از رأس هرم فرقه و از مسیر واسطههای تعلیمیافته و توجیهشده با رعایت سلسلهمراتب به افراد برسد و نسبت به هرگونه مباحثه با دیگران و جستوجوی آزادانه برای درک و فهم معارف، هشدار داده میشود. حتی گفته شده که به کتب معمول روایی نیز از روی نسخههایی غیر از نسخههای چاپشده و در معرض عموم و از واسطه رأس هرم باید مراجعه شود.
با این احوال و با لحاظ اقتضائات حفظ و تشدید پیوندهای درونی و تقویت تمایزات بیرونی، انجمن حجتیه بهسمت نوعی خشککیشی، مناسکگرایی، مقدسمآبی و ظاهرگرایی پیش میرود و همین ریشه پیوند او با جریانهای ضدفلسفی و ضدعقلی و اخباری است. همین نکته در عینحال، موجب فقدان بصیرت اجتماعی و ناتوانی در پرورش نخبگان و روشنفکران است. بر همین مبنا آنها علاوهبر آنکه به تحصیلات حوزوی روی نمیآورند، در تحصیلات دانشگاهی نیز همواره به رشتههای فنی و مهندسی و احیانا پزشکی علاقهمندند. امکان کمی وجود دارد که ایشان فرزندان خود را به تحصیل در علوم انسانی خصوصا در رشتههایی نظیر فلسفه، جامعهشناسی و علوم سیاسی و حتی الهیات تشویق کنند. البته در این میان باید رشتههایی نظیر حقوق و علوم تربیتی را از این قاعده مستثنا کرد.
این امتیاز و فرقهسازی در عینحال ریشه نوع حضور آنها در ساحت قدرت است. توضیح آنکه بسیاری از فرقههای مذهبی که خود را از بدنه اجتماعی جدا میسازند، گرایشهای تارک دنیایی و آخرتمحور و باطنگرا دارند. ایشان بهکلی از ورود به ساحت عمل دنیایی معزول میشوند. نمونه تام این نوع فرقهها، صوفیه و نیز فرق مذهبی مسیحی (بهخصوص کاتولیکی) است. لیکن فرقههای مذهبیای نیز وجود دارند که در عین انفکاک از جامعه، نسبت بهعمل دنیایی معطوف به قدرت بیتفاوت نبوده و در مسیر آن گام برمیدارند؛ یهودیت، بهاییت و برخی فرقههای مذهبی پروتستان، در این دسته جای دارند. خصلت مشترک این فرقهها اولویت «عمل اقتصادی» است. این دقیقا همان استراتژی انجمن حجتیه در مقطع کنونی است که توسط پیشوایان مجموعه اعلام شده. عمل اقتصادی، نمونه روش کنش معطوف به قدرت در غیر حوزه عمومی و بهصورت «نفوذ» است.
این امر در کنار اقتضائات خاص پیوندهای کنترل شده اجتماعی، چنانچه ذکر شد، انجمن حجتیه را به یک طبقه اجتماعی خاص با «سبک زندگی» خاص محدود میکند: قشر مذهبی مرفه شهری. جلسات و عضوگیریهای انجمن حجتیه عموما در مناطق مرفهنشین تهران است. شیوه برگزاری جشنها و مراسم مذهبی ایشان نیز بهکلی با سبک زندگی طبقات مرفه شهری تهرانی منطبق است و با شیوههای رایج هیئات مذهبی که عمدتا متأثر از سبک زندگی طبقات مذهبی متوسط و پایین اجتماعی است، تفاوت دارد. مقایسه تطبیقی برگزاری یک هیأت مذهبی مثلا در میدان خراسان یا بازار تهران با یک مراسم مذهبی مخصوص به انجمن حجتیه که فیالمثل در «الهیه» برگزار میشود، میتواند مطالعه موردی مناسبی در حوزه جامعهشناسی دین باشد. بر این اساس است که این فرقه، زبان گفتوگو با تودههای جامعه دینی را ندارد. مسیر اصلی جذب نیز مسیری است که مستلزم حداقلی از تمول اقتصادی است؛ مدارس غیرانتفاعی با شهریههای سنگین در مناطق شمالی تهران. این امتیازیابیها حتی گاه در ویژگیهای ظاهری نیز متجلی میشود. این امر در نوع خاص آرایش محاسن مردان که با عموم و عوام مؤمنین و متشرعین متفاوت است، خود را نمایان میسازد.
خاستگاههای تاریخی و طبقاتی انجمن حجتیه
بهلحاظ تاریخی، انجمن حجتیه اولا محصول شرایط خاص حاکم بر فضای اجتماعی سیاسی بعد از کودتای 28 مرداد و شکست نهضت ملی شدن نفت است. در این شرایط با شکست تجربه ورود روحانیت به حوزه سیاست و تعامل با روشنفکران و با توجه به اختناق سیاسی و نیز توسعه فعالیتهای چپگرایانه در شهرهای بزرگ و در میان اقشار فرهیخته و فعالیتهای اباحهگرانه دولتهای پهلوی و خطر تزلزل ایمان دینی مردم، بخشی از جامعه دینی به انزوا کشیده شده و با ترک و نفی عمل سیاسی، رسالت خود را در حفظ و حراست ایمان دینی خود و فرزندان و اطرافیانش میدید. در این شرایط، پردامنهترین سطح عمل اجتماعی مؤمنان، احیای ساختارهای سنتی و دینی و جلوگیری از زوال نهاد روحانیت بود. در کنار این، تأسیس مدارس مذهبی و هیئات و انجمنهای مذهبی جدید نیز در دستور کار قرار گرفت. «شیخ محمود حلبی» شاخص این اوضاع است. او که خود در جریان مبارزات ملی شدن نفت در کنار مرحوم آیتالله کاشانی قرار داشت، بعد از شکست نهضت بهکلی از عمل سیاسی سرخورده شده و دامنه فعالیتهای مذهبی خود را بهشدت کاهش داد. نکته جالب آنجاست که سایر فرقههای مذهبی نیز در چنین شرایطی تکوین یافتهاند و همگی راهحل را در برونرفت از حوزه عمومی و تشکیل گروهی همبسته و منزوی جستوجو میکردند. بهطور مثال، یهودیان بعد از تخریب دوم معبد و آوارگی در جهان و شرایط دشوار مقتضی آن و صوفیه بعد از حمله مغول و اوضاع نابهسامان و فاجعهبار ناشی از آن، بهصورت فرقه درآمدند.
دومین پیششرط تاریخی تکوین انجمن حجتیه در قالب یک «فرقه»، اقتضائات نوع مواجهه و تقابل خاص آنها با «بهاییت» است که موجب شد بسیاری از ویژگیهای رفتاری و اخلاق اجتماعی بهاییان بهنحو دیالکتیک در ایشان منعکس شود.
همانطور که میدانیم، انجمن حجتیه در مقطع تأسیس، رسالت اصلی خود را مبارزه با ترویج بهاییت میدانست. انجمنیها ترجیح دادند این مبارزه را با شیوههای معمول ترویج فرهنگی که بهاییان از آن بهره میگیرند، دنبال کنند و این کلید تأثیرپذیری ناخودآگاه ایشان از بهاییت است. آنها بهطور ناشناس و مخفی وارد جمعهای بسته و اختصاصی بهاییان شده و از طریق نفوذ در درون این جمعها، بهتدریج ایشان را تحت تأثیر قرار میدادند. حتی در این مسیر مجاز بودند که ظواهر شرع را رعایت نکرده و بهکلی در هیأت یک بهایی راستین ظاهر شوند.
و اما خاستگاه اجتماعی و طبقاتی فرقه انجمن حجتیه، همان قشر مذهبی شهری مرفه است که در عینحال بهلحاظ فرهنگی به طبقات پایین و میانی نزدیک است و در میان آنها افراد فرهیخته و نخبه کمتر یافت میشود. این ویژگیها، همان ویژگیهای بازاریان مذهبی و سنتی متمول شهری است که کمکم محل سکونتشان از نواحی شهری نزدیک به بازار (مانند خیابان ایران) بهسمت محلههای بالاتر و مرفهنشینتر (مثل خیابان دولت و پاسداران) انتقال یافت.
در مقطع تأسیس انجمن با توجه به شرایط تاریخی پیشگفته، این گروه از جهت مذهبی خود را در معرض تهدید میدید، ولی از نظر اقتصادی و اجتماعی، شرایط مساعدی را تجربه میکرد و ضرورتی برای تغییر شرایط اجتماعی نمیدید. این امر زمینهساز وابستگی به وضع موجود و محافظهکاری ذاتی آنها شده و حتی در مواردی آنها را به همکاری با رژیم پهلوی ترغیب میکرد.
و اما از لحاظ نظری و اعتقادی، انجمن حجتیه تحت تأثیر گرایشهای ضدفلسفی و ضدعرفانی و نوعی اخباریمسلکی در عقاید بوده که همسو با خشککیشی اجتنابناپذیری است که از فرآیند فرقهسازی منتج میشود. این همان رشته پیوند میان انجمن حجتیه و مکتب تفکیک است.
البته شایسته است که در همینجا به تمایز جدی میان این دو اشاره شود. مکتب تفکیک چنانچه از عنوان آن پیداست یک «مکتب» کلامی است که طرحی اعتقادی و نظری را در حوزه عمومی ارائه میدهد. در این مسیر، مکتب تفکیک خود را بهلحاظ اجتماعی از کلیت جامعه دینی منفک نمیکند. مشهور است که «شیخ مجتبی قزوینی» با وجود آنکه با امام خمینی از جهت تحصیل و تدریس فلسفه و عرفان آشکارا اختلاف داشت، در جریان نهضت سیاسی امام با جدیت به ترویج ایشان میپرداخت. همچنین «محمدرضا حکیمی» آثار بسیاری در زمینه تبیین انقلاب اسلامی و بهخصوص وجوه جهانی آن فراتر از یک انقلاب شیعی به معنی فرقهای آن نگاشته است. اما برخي در انجمن حجتیه، شکاف خود را با نهضت امام خمینی (رحمتالله علیه)، روز به روز تشدید کردند، چراکه برای آنها عنصر مقوم جماعتساز وابسته بود به همین تمایزیابی.
خلاصه سخن آنکه انجمن حجتیه در نهایت فرقهای مذهبی است که حیات و قوامش وابسته است به اقتضائات همین فرقهسازی. هرجا پای فرقه در میان است، تفرقه و تفرق و انشقاق و امتیازیابی اجتماعی نیز ضروری است. در این مسیر، صورتبندیهای کلامی و اعتقادی، تنها ابزار تشدید و توجیه این فرآیند امتیازیابی است.
یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله حق تقاته و لا تموتن الا و انتم مسلمون
واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا واذکروا نعمت الله علیکم اذ کنتم اعداءا فألف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا و کنتم علی شفاحفره من النار فانقذکم منها کذلک یبین الله لکم آیاته لعلکم تهتدون
و لتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون
و لا تکونوا کالذین تفرقوا واختلفوا من بعد ما جائتهم البینات و اولئک لهم عذاب عظیم
سوره مبارکه آل عمران آیات102 تا 105