78
79
|
هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
سازمان غیررسمی حجتیه؛ شبکه و روابط/ سیدرضا موسوی
مانند دورههای گذشته، امروز مهمترین دغدغه پرچمداران انجمن حجتیه، هدایت منابع مالی موجود در راستای پیشبرد اهداف خود، جذب افراد در سطوح مختلف و جذب منابع مالی جدید و مدیریت این چرخه و گسترش آن است. از اینرو، مخاطبان درجه اول آنها، سرمایهداران و جوانان و نوجوانان هستند. در این میان، جذب نوجوانان بهدلیل پذیرش آسانتر و شناخت کمتر از اولویت ویژهای برخوردار است؛ حال با درنظر گرفتن اولویت جذب قشر سرمایهدار، به این دریافت میرسیم که مهمترین نهاد مورد توجه انجمن حجتیه، مدارس - آن هم در مناطق مرفهنشین - خواهند بود. با این انتخاب، علاوهبر در اختیار گرفتن فکر و عقیده جوانان و نوجوانان و شکلدادن هنجارهای رفتاری و اخلاقی آنها، امکان دسترسی به پشتوانه مالی مطمئنی از نسل حال و آینده سرمایهدار جامعه، فراهم میشود. در بعد اعتقادی، جلسات متنوع و متعددی در سطوح گوناگون توسط جریانهای منتسب به انجمن حجتیه برگزار میشود. تنها در تهران طبق یک آمار غیرمستند، بیش از هزار جلسه اعتقادی مستمر تشکیل میشود. در این جلسات به موضوعات صرفا اعتقادی در زمینههای: شناختشناسی، عقل و محدوده آن، اعتقادات شیعه، فن بیان و تبلیغ و پاسخ به شبهات بهاییت و وهابیت و اهل تسنن و امثال آن، پرداخته میشود. باید دانست که این جلسات و آموزشهای ارائه شده در مدارس تحت پوشش آنها، هرگز ناظر به مسائل اجتماعی نیست و بر اساس تئوری تقیه و نفی حکومت، خود را فارغ از این دغدغهها ساختهاند. حتی در بسیاری از گرایشهای انجمن حجتیه، شاهد حذف مسائل اخلاقی اسلام از محتوای آموزهها و پرداختن صرف به اعتقادات هستیم. این جلسات علاوه بر شکل دادن افکار و آرای جوانان، یک شبکه اجتماعی از افرادی که ناخودآگاه یا آگاهانه تحت تأثیر این فکر هستند، در اختیار جریان انجمن حجتیه قرار میدهد.
فعالیت دیگری که در این سالها در انجمن حجتیه بسیار گسترش یافته، برگزاری مراسمات، محافل مذهبی، نمایشگاهها و تبلیغات خیابانی (میدانی) در ایام خاصی چون عید سعید غدیر، شهادت حضرت صدیقه (سلامالله علیها) نیمه شعبان و... است. این فعالیتها دارای اهداف مشترکی هستند، ولی به تفکیک نیز مصارف ویژهای پیدا میکنند. هدف کلی این برنامهها را - ورای تعظیم شعائر که از خصوصیات هر جمعی است که به بهانه دین شکل گرفته - میتوان اینگونه ذکر کرد:
اول: انسجامبخشی به نیروهای تحت پوشش؛
دوم: جذب نیروهای جدید؛
سوم: ارایه نمایشی از نوع و گستره فعالیتها برای جذب منابع و سرمایههای بیشتر؛
اما بهطور خاص نیز به برخی از این فعالیتها میپردازیم:
1- مراسمات: برگزاری مراسم مذهبی اعم از جشنها و عزاداریها عمدتا در محلهای ثابت است و برخی خانهها و برجهای شمال شهر یکی از اصلیترین محلهای برگزاری این مراسماتاند. افرادی که در این مراسمات شرکت میکنند، بسته به برگزارکننده و صاحبمجلس، افراد مشخص و خانوادههای ثابتی هستند و این مراسمات عمدتا با خرج زیاد و کیفیت بالا برگزار میشود.
2- شیوههای تبلیغی جدید:
الف- نمایشگاهها: مدتی است نمایشگاههایی در نقاط مختلف برگزار میشود که در آنها به موضوعاتی چون امامت و خلافت و جانشینی امیرالمؤمنین و ائمه علیهمالسلام پرداخته میشود و در آنها امتداد این ولایت به حضرت ولیعصر- ارواحنا له الفداء- میرسد و در آخر، راه رستگاری در زمان غیبت تنها توجه به آن وجود مقدس و دعا برای آن حضرت معرفی میشود. این نمایشگاهها به اشکال و ابعاد مختلف، اما با یک خط فکری ثابت توسط انجمن حجتیه بهصورت گسترده و در مناطق گوناگون برگزار میشوند که به معرفی ضمنی اسلام غیرسیاسی میپردازد.
بـ تبلیغات خیابانی: گروهی از افراد تحت پوشش انجمن حجتیه چندی است به این فعالیت میپردازند. آنها با حضور در مراکز خرید، خیابانهای شلوغ و یا حتی با برپایی یک کافیشاپ و... دقایقی را با لباسهای بسیار شیک و حرکات جوانپسند به توجیه مخاطبان خود میپردازند تا برای نجات در عصر غیبت، با امام غایب دوست شوند و دعایش کنند. همین! حتی در بسیاری از موارد، ضوابط اخلاقی و شرعی هم رعایت نشده و اختلاط و تعامل دختر و پسر برای رسیدن به هدف جایز میشود!
آنچه بیان شد، ناظر بر عموم جریانهای فعال و در صحنه امروز انجمن حجتیه است. طبعا افراد و افکاری منتسب به انجمن حجتیه وجود دارند که در برخي زمينهها اختلاف و تمایزاتی با آن دارند.
گفتوگو با حیدر رحیمپور نویسنده کتاب «از انجمن پیروان قرآن تا انجمن حجتیه»
تفکیکیها قبل از همه با امام بیعت کردند
مسأله نسبت میان انجمن حجتیه با مکتب تفکیک از جمله مسائلی است که بهویژه در سالهای اخیر بسیار موردبحث بوده است. در اینباره با استاد حیدر رحیمپور ازغدی به گفتوگو نشستهایم.
استاد! سئوالی که برای برخی مخاطبین شما وجود دارد این است که شاید در نگاه اول بهنظر برسد که بین تفکیکی بودن و انقلابی بودن تضادی وجود دارد. شما بهعنوان فردی که مکتب تفکیک را پذیرفتهاید و در عینحال انقلابی نیز هستید، در این زمینه چه نظری دارید؟ چگونه ایندو با هم جمع میشود؟
مگر تفکیک را شما به چه معنا میگیرید؟ که چنین سئوال ناآشنایی را میفرمایید.
منظور تفکیک دیدگاههای فلسفی و عرفانی از اسلام است.
درست است. ولی قبولنداشتن دیدگاههای فلسفی و عرفانی متنوع، ارتباطی به انقلابی بودن و انقلابی نبودن ندارد. زیرا اگر اینطور باشد، امام حسین (علیهالسلام) نیز انقلابی نبوده است. چون حضرتش نیز تفلسف بشری را حجت نمیدانستهاست. خیر! این یک ادعای بیهوده است، انسان حق دارد تفلسف بورزد؛ اما باید بین تفلسف خود با تفقه دینی تفکیک قائل شد، یعنی بگوید من اینگونه میاندیشم، نه اینکه آنچه اندیشیدهام فلسفه اسلامی است! مجموعه مخالفین تفکیک خود را متدین میدانند، ولی بیپروا میگویند فلسفه ملاصدرا فلسفه اسلام است و بازتاب چنین پنداری این است که فلسفه ابنسینا و بسیاری که اصالت وجودی نیستند، اسلامی نیست. خوب حالا یا باید بگوییم که دیگر فیلسوفان مسلمان اسلامی نمیاندیشند و یا اینکه آنان مسلمان نیستند. زیرا اسلام تناقض نمیپذیرد، از اینرو ما برای حل این مشکل میگوییم تفکر و تفلسف آزاد است، ولی پندارهای خود را به اسلام نسبت ندهید و متأسفانه کسانیکه آن حرفها را میزنند، همین مطلب ساده را نفهمیدند. ما میگوییم وقتی که هرکس اندیشه خود را اسلامی میپندارد و آن را به اسلام میچسباند، اسلام تبدیل به کشکول درویشی میشود که هرکسی هرچه گدایی کند، در آن کشکول بریزد. فلسفه اسلامی همان است که از جان قرآن و روایات میجوشد و پرداختن به آنها تفقه است، نه تفلسف. در فلسفه ما مطالب را از ذهن خود بهوجود میآوریم، ولی در تفقه سعی میکنیم آنچه را که کتاب و سنت میگوید، بفهمیم. فقیه در لغت به کسی میگویند که تیر را به نشانه میزند. کسی است که وقتی حکم را صادر میکند، دقیقا بر پایه کتاب و سنت صادر میکند و تفلسف خود را در استنباط تأثیر نمیدهد.
پس بهنظر شما ما چیزی بهنام فلسفه اسلامی نداریم؟
چرا فلسفه اسلامی همانها است که از قرآن و روایات استنباط میشود، چون آنچه را کتاب و سنت میگوید، برپایه فلسفه پروردگاری بوده که آفریدگار بشر است. در یک کلام، اگر منظور شما فلسفه اسلامی بهمعنای مصطلح آن است، خیر ما چنین چیزی را اسلامی نمیپذیریم. شیره اندیشه ما همانهایی است که پیامبر اکرم فرمودند و همانهایی است که امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه شرح میکنند. تفلسف اسلامی معادل با تفقه اسلامی است. سخن تفکیکی این است که به اعتبار اینکه فردی مسلمان است، نمیتواند بگوید هر چه من میاندیشم اسلامی است. همه این افراد مسلمانند، ولی این فلسفهها، تفلسف مسلمانان است، نه فلسفه اسلامی. آنان که میگویند تفکیکی انقلابی نیست، معنی حرفشان این است که یازده امامی که در مسیر اسلام شهید شدند، انقلابی نبودهاند. اینگونه سخنان، مغالطه و بیمبناست.
بهنظر شما اصولیون از جمله امام خمینی (قدسسره) در فقه خود فلسفه را دخالت میدادند یا خیر؟
این سئوال خوبی است. سرآغاز باید بدانید همه فقهای اخیر شیعه اصولی هستند و اصولی بودن ربطی فلسفی بودن ندارد؛ اما اگر میخواهید بگویید امام در تفقه خود فلسفه را هم دخالت میداد، پاسخ این سئوالتان بسیاری از مشکلات را حل میکند؛ مشکلاتی که روزی خودم هم به آن مبتلا بودم. ما شش سال شاگرد مرحوم شیخ مجتبی قزوینی بودیم. ایشان بیانالفرقان را در شش جلد نگاشتند. توحید، نبوت، امامت، معاد، غیبت و شفاعت و همه را از دیدگاه کتاب و سنت. در همه موارد به نقد کسانی میپردازد که مطالب خودساخته را اسلامی مینامند. ایشان در تمام کتابهایش حجیت فلسفه بشری را رد میکند؛ این داستان شنیدنی است: استاد بعد از وفات مرحوم آقای بروجردی به ما گفتند که برای آقا سیدمحمود شاهرودی و آقا سیدعبدالله تبلیغ کنید و ما چنان میکردیم. شبهنگام یکی از رفقای دوران نهضت نفت، بهنام عبادی که طلبه بود، مرا در کانون نشر حقایق اسلامی آقای شریعتی دید و گفت شما که این همه قدرت دارید، چرا برای آقا روحالله تبلیغ نمیکنید؟ گفتم ایشان که داعیه رهبری ندارند و یک مدرس منزوی هستند. گفت خوب، ما باید تبلیغ کنیم. من این امر را با استاد شیخمجتبی در میان گذاشتم، ایشان فرمودند خیر، شما کاری کنید که مرجعیت از ایران بیرون برود. من همچون مرید ایشان بودم، همان کار را میکردم. تا اینکه یک شب مرحوم فردوسیپور که شاگرد ایشان و در خانهاش ساکن بود، پی من آمد. گفتم چه شده؟ گفت استاد فرمودهاند هرچه زودتر فلانی را به اینجا بیاور. نزد ایشان که رفتم، فرمودند «به کسی که از قول من نگفتی آقا روحالله مرجع نیست؟» گفتم خیر. خدا را شکر کردند و فرمودند: شما خودتان همین الساعه به آقا روحالله رجوع کنید. ایشان مرجع تمام شیعیان هستند. لیکن متأسفانه برخی بیخبران میگویند تفکیک با انقلاب تعارض دارد. همان سال 1342 به سرپرستی شیخ استاد ما تفکیکیها جهت بیعت با امام با سه ماشین به قم رفتیم. وقتی برگشتیم، دوباره همان درسها را شروع کردند. گفتم شما از طرفی ما را مقلد آقا روحالله میکنید و از طرفی دیگر میخواهید همان درسها را بدهید؟ ایشان آنقدر خندیدند که نزدیک بود عبایشان بیفتد. گفت مگر شما عقایدتان را از کسی تقلید میکنید؟ مگر اصول دین هم تقلیدی است؟ این جواب سئوال اول شماست. اما این را بدانید که آقاروحالله ابدا در استنباطات خود به فلسفه اعتنایی ندارند. در صورتی که آیتالله خویی که در تفکیکی بودنشان حرفی نیست، گاهی اوقات آنقدر برپایه اصول استنباط میکند که میپنداری معتزلی مذهب است، ولی امام به اندازهای در فتاوی خویش به کتاب و سنت تکیه میکنند که اصولیون هم بر ایشان تاختهاند. آری حضرتشان در استنباطات خویش کوچکترین نظری به فلسفه بشری ندارند. اصول عقاید هرکس هم بستگی بهخودش دارد. پس تا به حال سه نتیجه گرفتیم. یک: قائلین به تفکیک میگویند، هرچه میخواهید بیندیشید لیکن پندارهای خود را به دین نسبت ندهید، بگویید نظریه من این است. دو: این درست که امام فیلسوفگونه میاندیشند، اما تفلسف بشری را به هیچ وجه در کشف حقایق آیات و روایات دخالت نمیدهند. سه: تفکیکیها با وجود اختلاف نظر فلسفی با امام بر خلاف تصور شما اولین کسانی بودند که با امام بیعت کردند و تا آخر هم بهترین یاران امام ماندند. مرحوم میرزاجوادآقا رحمتالله علیه در سن 90 سالگی به جبهه میرفت و رابطه معنویش با امام تا اینجا بود که یک روز امام فرموده بودند هر کس به دیدارم آمد، بگویید من تا ساعت چهار وقت ملاقات ندارم؛ خلوت کرده بودند. لیکن ساعتی بعد برمیگردند و میگویند که اگر میرزا جواد آقا آمد، بگذارید بیاید داخل! و نیم ساعت بعد میرزا جواد آقا آمد، ببینید ارتباطات معنوی و پشت پرده این دو بزرگ با عقاید فلسفی متفاوت تا کجاست. و همین میرزا جواد آقا کسی است که دو جلد کتاب را بهگونهای در رد فلسفه اصالت وجودیها و عرفایشان نوشته است که اگر بخوانید، تعجب میکنید. آری فقیهی که استنباطاتش بر پایه کتاب و سنت باشد، سعه صدر دارد. گرچه درمبانی فلسفی دارای عقاید متفاوتی باشد. ولی اگر کسی مبانی فلسفی خود را در شرعیتشناسیش دخالت دهد، ما او را قبول نداریم.
در سفر اخیر مقام معظم رهبری به قم و در سخنرانی در جمع طلاب، ما شاهد تأکید ایشان مبنی بر این امر بودیم که در حوزه باید بیشتر به فلسفه اهمیت داده شود.
ما که نگفتیم به فلسفه اهمیت ندهید؛ میگوییم تفلسف خود را حجت ندانید. ایشان هم چندینبار فرمودند حوزه مسیر خود را عوض نکند و طلبهها در همان ساختار فرهنگی که قدما برایشان ساختهاند، ثابت بمانند. ایشان هم نفرمودند که برپایه تفلسف خود احکام بسازید، بلکه روی تفقه عالمانه بسیار تأکید کردند.
یعنی شما فلسفه را ابزاری برای مقابله با غرب میدانید؟
من میگویم آنگاه که جان اسلام را درک کنید، از آنجاییکه تفقه اسلامی قویترین و گویاترین تفلسف است، میتوانید هرچیز غیراسلامی را رد کنید.