96
97
|
هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
انجمن حجتیه دستاندازی در مسير وحدت/ یوسف منصوری
بدون تردید، وحدت اسلامی (هم به حکم عقل و هم به حکم شرع) امری ضروری است و ایجاد دو دستگی بین فرق اسلامی و یا دامن زدن به برخی مسایل اختلاف انگیز اعتقادی هرگز مورد تأیید شرع نیست. کما آن که یکی از دستاورد های اصلی رسالت پیامبر - صلي الله علیه و آله و سلم - ایجاد وحدت و الفت بین مسلمین بوده است. «و اذکروا نعمه الله علیکم إن کنتم اعداءا فالف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا» (آل عمران 103). بدیهی است که منظور از وحدت، حصر مذاهب در یک مذهب و اخذ مشترکات مذاهب و طرد متفرقات آن ها نیست. زیرا این امر نه معقول است و نه عملی. بلکه منظور، دست کشیدن از اختلافات جزیی و متشکل شدن در صف واحد در برابر دشمنان است. بدین معنا، وحدت اسلامی جریانی اصیل و مهم در تاریخ معاصر جهان اسلام است که نقش چهره های درخشانی چون مرحوم آیت الله بروجردی، امام خمینی و... را بر تارک خود دارد.
در بررسی عوامل و جریان هایی که عملا به مانعی در مسیر اتحاد بین مسلمین بدل می شوند، با گروه های سه گانه ای مواجهیم:
1) فاقدان قدرت دوراندیشی و کلان نگری: زمانی که پرچم داران تفکری در چنبره اختلافات درون فرقه ای اسیر شوند و خود را به اطرافیان خویش محدود سازند، طبیعتا دشمنان خویش را نیز در همان حلقه های خودی جست و جو می کنند. این گروه از مواهب اجماع حداکثری بر سر مشترکات اسلامی غافلند و تمام هم خویش را بر سر اختلافات مصروف می دارند. این افراد عمدتا کسانی هستند که نگاه عوامانه به دین را ترویج کرده و بستر را برای جولان دشمن مشترک آماده می سازند.
2) افراطیون: افراطیون کسانی هستند که نه تنها به وحدت اسلامی تقیدی ندارند، بلکه صراحتا آن را مردود شمرده و در مسیر آن نیز سنگ اندازی می کنند.
3) نفوذی ها: تفاوت این گروه با دو گروه دیگر در این است که نفوذی ها به نحو مستقیم گوش به فرمان استعمارند و عمدتا در به راه انداختن و کمک به استمرار حرکت دو گروه دیگر، نقش به سزایی دارند. استعمار برای به انحطاط کشاندن حوزه های دینی، غیر از ایجاد احساس و تنفر نسبت به ارزش های مقدس، با به وجود آوردن حساسیت های درون گروهی و اختلافات فرقه ای، سعی بر مشغول کردن اذهان مسلمانان به خرده اختلافات اولیه دارد تا از این راه، مسلمانان هم از دشمن مشترک و خطر هایش غافل شوند و هم خود مانع از پیشرفت و گسترش تفکر خویش شوند.
پس می توان نتیجه گرفت که هر سه گروه دانسته یا نادانسته، در مسیر پیشبرد اهداف استعمار حرکت می کنند و مقدمات تسلط مستکبران را بر امت اسلامی فراهم می سازند.
در میان هر دو فرقه اهل تسنن و اهل تشیع، گروه هایی وجود دارند که به وحدت مسلمانان اعتقادی ندارند و با انجام فعالیت های خاص بر آتش اختلافات می افزایند. در میان شیعیان، نقش انجمن حجتیه و تفکرات «حجتیه ای» در تضعیف مسأله اسلامی امری قابل تأمل است.
انجمن حجتیه که به دست شیخ محمود حلبی تأسیس شد، ابتدا در جهت مبارزه با بهاییت قدم برداشت، اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی با دشمن شناسی انحرافی و در پوشش شعار هایی چون مبارزه با وهابیت، سیبل اهداف خود را اهل تسنن قرار داد و به شدت با برادری و الفت بین مسلمین مخالفت کرد. در زمستان سال 1381، انتشار خبر فعالیت های تفرقه افکنانه انجمن حجتیه در مناطق سنی نشین کشور، بحث درباره ماهیت این تشکیلات را بار دیگر نقل محافل سیاسی جامعه ما کرد. این موج تبلیغات با تحریکات متعصبان اهل سنت علیه شیعیان همراه شد و فضای عمومی در مناطق سنی نشین را به گونه ای رقم زد که طیف لاییک و سکولار اهل سنت نیز به گرایش های ضد شیعی پیوستند.
سمپاشی و جوسازی پیرامون مسلمانان و مبارزان فلسطینی نیز از محور های ثابت مخالفت طرفداران نگاه حجتیه ای با وحدت اسلامی بوده است. در جریان مقاومت مردم مظلوم غزه در برابر یورش صهیونیست ها، علی رغم حمایت مردم کشور های مختلف دنیا از مقاومت، این گروه با مطرح کردن شایعه ناصبی و دشمن اهل بیت بودن فلسطینیان (که بعد ها بطلان این سخن برملا شد) اقدام به ایجاد تشتت در سطح افکار عمومی و تلاش برای اخلال در حمایت ملت ایران از برادران مسلمان فلسطینی کردند. ظریف و نغز آن که هم زمان و هم صدای این گروه در ایران، وهابیت در عربستان و حامیان صهیونیست ها در غرب به مخالفت با مقاومت می پرداختند. این همه در حالي است که پیامبر اسلام دایره وحدت را حتی تا اهل کتاب گسترش داده و از قول خداوند در قرآن می فرماید: «قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه سواء بیننا وبینکم. ای اهل کتاب بیایید از آن کلمه حق که میان ما و شما یکسان است، پیروی کنیم.» (آل عمران 64)
این نیز در نوع خود جالب توجه است که اساسا «دشمن شناسی انحرافی» در تاریخ چند دهه فعالیت انجمن و جریان حول آن، امری مسبوق به سابقه است. در سال های قبل از انقلاب که اسلام گرایان و انقلابیون مسلمان به مبارزه با حکومت مستبد و دست نشانده استعمار غرب برخاسته بودند، انجمن خود را به یکی از مصادیق ساخته شده دست استعمار (بهاییت) مشغول ساخت. آنان حتی چشم خود را بر همراهی رژیم با بهاییان و قرار گرفتن بعضی از آن ها در مصادر عالی حکومتی بستند و به جای آن که ریشه درخت بهاییت را به وسیله مبارزه با حکومت شاه مورد هدف قرار دهند، با نوعی بی تفاوتی سیاسی به دعوت «شخص به شخص» و مناظره در فلان ده و بهمان روستا اکتفا کردند. بعد از سرنگونی حکومت شاهنشاهی نیز، نیرو های انقلابی، ستیز با امپریالیسم آمریکا را در دستور کار قرار دادند، اما انجمن، مارکسیسم را دشمن اصلی خود دانست. در شرایط فعلی هم که شاهد شکل جدیدی از استعمار نوین هستیم، انجمن حجتیه (یا به تعبیر دقیق تر، جریان حجتیه ای) به پررنگ ساختن تقابل با اهل سنت مشغول است.
از سوی دیگر، انجمن بر اساس مبادی معرفتی خاص خود با فلسفه و عرفان و اصولا هر معرفتی که مستقیما به نصوص قرآن و سنت بازنگردد، شدیدا مخالف است و تمام فلسفه ها و نظریه های اجتماعی جدید را یکسره باطل می داند. به زعم انجمن، تاریخ متوقف شده است و هرکس قبل از قیام امام زمان اقدامی جهت اصلاح کار انجام دهد، تأخیر در ظهور او ایجاد کرده است. از همین جهت ادعا می شود که اگر بنا بر برائت از دشمنان هم باشد، برائت از خلفا و دشمنان هم عصر ائمه اطهار صحیح است و مبارزه با استعمارگر و مستبد وظیفه ما نیست (چنان چه اخیرا نقل شده است که یکی از اعضای روحانی انجمن گفته است، برائت از مشرکین لازم در حج همان برائت از خلفا است)، این بدین معناست که این گروه بورژوای شیعه بی آن که عملا دست به کار مبارزه ای شود و هزینه ای را تحمل كند، با انکار چندین باره خلفا با زبان و برگزاری مراسم لعن و نفرین، تمام وظایف ظلم ستیزی خود را به انجام رسانده است. چنان که در همین مسیر، یکی از اعتقادات این طیف آن است که در سالگرد مرگ خلیفه دوم، بر شیعیان رفع القلم حادث خواهد شد(!) و انجام اعمالی که ایام عادی منکر و معصیت است، اشکالی ندارد!